کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجات نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجات نامه
لغتنامه دهخدا
نجات نامه . [ ن َ / ن ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ٔ آزادی . نامه ٔ خلاصی . برات آزادی . فرمان خلاص و رهائی : زین ده که نجات نامه دارم نه جامگی و نه جامه دارم .نظامی .
-
واژههای مشابه
-
روز نجات
لغتنامه دهخدا
روز نجات . [ زِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . || روز خلاص از دست دشمن . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
سادات نجات
لغتنامه دهخدا
سادات نجات . [ ن َ ](اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 72 هزارگزی باختری اهواز. بین راه آهی و راه شوسه ٔ اهواز به اندیمشک و شمال سد شاهور. جلگه ای و گرمسیر و مالاریائی است . آب آن از رودخانه ، و محصول آن غلات است ، 100 ...
-
نجات دادن
لغتنامه دهخدا
نجات دادن . [ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) رها کردن . آزاد نمودن . خلاص نمودن . (ناظم الاطباء). انجاء. رهانیدن : خاک درگاهت دهد از علت خذلان نجات کاتفاق است این که از یاقوت کم گردد وبا.خاقانی .
-
نجات یافتن
لغتنامه دهخدا
نجات یافتن . [ ن َ / ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) خلاص شدن . رها شدن . رستگار گشتن . آزاد شدن . (ناظم الاطباء). ابلال . بلول . رستن . رهیدن . رسته شدن : خلق یکسر روی زی ایشان نهادکس به بت زآتش کجا یابد نجات ؟ ناصرخسرو.گفتم که بی پیمبر یابد کسی نجات گفتا که چ...
-
نجات آباد
لغتنامه دهخدا
نجات آباد. [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس ، در 110 هزارگزی شمال طبس و 6 هزارگزی راه دستگردان به یخاب ، در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و ذرت و پنبه و شغل اهالی زراعت است . (از ...
-
نجات بخش
لغتنامه دهخدا
نجات بخش . [ ن َ / ن ِ ب َ ] (نف مرکب ) رهاننده . منجی .
-
نجات بخشیدن
لغتنامه دهخدا
نجات بخشیدن . [ ن َ / ن ِ ب َ دَ ] (مص مرکب ) رهاندن .رهانیدن . آزاد کردن . خلاص دادن . رجوع به نجات شود.
-
نجات یافته
لغتنامه دهخدا
نجات یافته . [ ن َ / ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) رسته . رهیده . رستگار.
-
چتر نجات
لغتنامه دهخدا
چتر نجات . [ چ َ رِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چتری که بوسیله ٔ آن از هوا بزمین فرودآیند. چتر مخصوصی که خلبانان یا مسافران هواپیما هنگام خطر خود را بدان وسیله در فضا رها کنند وبزمین فرودآیند و نجات یابند. چتری که چتربازان با آن چتر از فراز ارتفاع...
-
جستوجو در متن
-
منجی
لغتنامه دهخدا
منجی . [ م ُ ] (ع ص ) رهاننده . (یادداشت مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نجات دهنده . رهاکننده . رستگاری دهنده . نجات بخش . رهایی بخش . رهایی دهنده . مقابل مهلک . (یادداشت مرحوم دهخدا) : پس شاه ... گفت اگرچه «یهه » ندیمی قدیم و مناد...
-
منقذ
لغتنامه دهخدا
منقذ. [ م ُ ق ِ ](ع ص ) رهاننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نجات دهنده . رهاکننده . خلاص کننده : المنقذ من الضلال . (از یادداشت مرحوم دهخدا) : خرگوش گفت ... ترا به حیلتی ارشاد کنم که منقذی باشد از این غرقاب که درافتاده ای . (مرز...
-
راوانا
لغتنامه دهخدا
راوانا. (اِخ ) بموجب اساطیر هند نام حاکم سراندیب است که وقتی «راما»ی هندی (قهرمان منظومه ٔ رامایانا) به سراندیب مسافرت کرد، راوانا زن او «سیتا» را از دستش گرفت و راما برای رهایی زن خویش با فرمانروای میمونها «سون » همدست شد و راوانا را کشت و زن خود را...