کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نثارگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نثارگر
لغتنامه دهخدا
نثارگر. [ ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) افشاننده . نثارکننده . (ناظم الاطباء). آنکه بر کسی نثار را بریزد. (آنندراج ). نثارافشان : باز تیغزبان سخن گهر است سخنم بر سخن نثارگر است .ثنائی (ازآنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
نثارافشان
لغتنامه دهخدا
نثارافشان . [ ن ِ اَ ] (نف مرکب ) که نثار می کند. که زر و سیم و جز آن بر سر یا پای کسی می افشاند. که شاباش کند. نثارافشاننده . نثارگر : شهریان بر درش نثارافشان گشته بام و درش نگارافشان . نظامی .انجم نثارافشان او اجری خوری از خوان اواز ماهی بریان او ن...