کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نتیجه دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نتیجه دادن
لغتنامه دهخدا
نتیجه دادن . [ ن َ ج َ / ج ِ دَ ] (مص مرکب ) بهره دادن . فایده بخشیدن . منفعت رساندن . حاصل دادن : ز بوی باده ملک رو به خاک ما ناوردنتیجه داد در آن لحظه نیز مستی ما.درویش واله (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
نتیجه ٔ سنگ
لغتنامه دهخدا
نتیجه ٔ سنگ . [ ن َ ج َ / ج ِ ی ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آتش . || آهن و مس و طلا و نقره و لعل و یاقوت و مطلق معدنیات را نیز گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
نتیجه ٔ فؤاد
لغتنامه دهخدا
نتیجه ٔ فؤاد. [ ن َ ج َ / ج ِ ی ِ ف ُ آ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آرزوی دل . (ناظم الاطباء).
-
نتیجه بردن
لغتنامه دهخدا
نتیجه بردن . [ ن َ ج َ / ج ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بهره گرفتن . فایده بردن . تمتع یافتن . || به مقصود رسیدن . کام یافتن .
-
نتیجه داشتن
لغتنامه دهخدا
نتیجه داشتن . [ ن َ ج َ / ج ِ ت َ ] (مص مرکب ) مفید بودن . حاصل و فایده داشتن .
-
نتیجه بخش
لغتنامه دهخدا
نتیجه بخش . [ ن َ ج َ / ج ِ ب َ ] (نف مرکب ) هر چیز که مثمر ثمری گردد و فایده ای از آن حاصل شود. (ناظم الاطباء).
-
نتیجه گیری
لغتنامه دهخدا
نتیجه گیری . [ ن َ ج َ / ج ِ ] (حامص مرکب ) نتیجه گرفتن .
-
جستوجو در متن
-
سود آمدن
لغتنامه دهخدا
سود آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) نتیجه دادن . فایده دادن : آفرین و مدح سود آید همی گر بگنج اندر زیان آید همی .رودکی .
-
عقیم گذاشتن
لغتنامه دهخدا
عقیم گذاشتن . [ ع َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بی نتیجه کردن . بی ثمر قرار دادن . رجوع به عقیم شود.
-
شرخر
لغتنامه دهخدا
شرخر. [ ش َ خ َ ] (نف مرکب ) خریدار شر. کسی که در امور متنازع فیه با دادن وجهی به یکی از متداعیان حق او را بخرد و در همه ٔ مراحل تا حصول نتیجه ٔ نهائی خود را جانشین او سازد.
-
دادن
لغتنامه دهخدا
دادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن چیزی را. ارزانی داشتن چیزی بکسی . منح . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). اکاحة. مقاوا...
-
خلاصه کردن
لغتنامه دهخدا
خلاصه کردن . [ خ ُ ص َ / ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مختصر کردن . نتیجه ٔ بحث کلی را درآوردن . آنچه منظور از کلام طویلی است نشان دادن . حشو و زواید مطلبی را زدن . غرض کلامی را بیان کردن . کوتاه کردن . تخلیص . تلخیص . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
هدر
لغتنامه دهخدا
هدر. [ هََ دَ / هََ ] (ع ص ) رایگان از خون و حق و جز آن . (منتهی الارب ). ساقط و باطل :ذهب دمه هدراً؛ ای باطلا. || مباح . || باطل و ضایع. (ناظم الاطباء). در این معانی بیشتر با مصادر یا روابط فارسی ترکیب شود : هر که از راه گوش کشته شودز اندرون پوست خو...