کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نتراشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نتراشیده
لغتنامه دهخدا
نتراشیده . [ ن َ ت َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مقابل تراشیده . رجوع به تراشیده شود.
-
واژههای مشابه
-
نتراشیده و نخراشیده
لغتنامه دهخدا
نتراشیده و نخراشیده . [ ن َ ت َ دَ / دِ وُ ن َ خ َ دَ / دِ ](ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ناصاف . ناهموار. || خشن . زمخت . ناملایم . || سخت روستائی منش و دور از آداب و رسوم . که رسم و راه نداند. که ناهنجارو زمخت و بی ادب است . که حرکات و رفتارش خشن و بی ادب...
-
جستوجو در متن
-
ناخار
لغتنامه دهخدا
ناخار. (ص مرکب ) در تداول ، ناهموار. درشت . زمخت . خشن . نتراشیده . نخراشیده . ناهنجار. قلمبه .
-
لعل کلوخی
لغتنامه دهخدا
لعل کلوخی . [ ل َ ل ِ ک ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از لعل : برد دل از من اثر، معشوق نتراشیده ای ترسم این لعل کلوخی شیشه ام را بشکند.شفیع اثر (از آنندراج ).
-
مقعثل
لغتنامه دهخدا
مقعثل . [ م ُ ع َ ث ِل ل ] (ع ص ) تیری که جید و نیکو نتراشیده باشند آن را، یا آن مقثعل باشد که گذشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیری که خوب و نیکو تراشیده نشده باشد. (ناظم الاطباء).
-
ناتراش
لغتنامه دهخدا
ناتراش . [ ت َ ](ن مف مرکب ) چوب و غیر آن که تراشیده نشده باشد. ناتراشیده . (فرهنگ نظام ). تراشیده نشده . ناسترده . جلا داده نشده . (ناظم الاطباء). ناهموار. (غیاث ) (آنندراج ).نتراشیده . ناصاف . که تراشیده نشده است : یکی ناچخ شه که بر وی رسیدز زنگی ر...
-
قلنبه
لغتنامه دهخدا
قلنبه . [ ق ُ لُم ْ ب َ / ب ِ ](اِ) درشت . ناهنجار. نتراشیده و نخراشیده . قلمبه .- قلنبه سلمبه ؛ غلنبه سلنبه : کلمات قلنبه سلمبه .- قلنبه گو ؛ غلنبه گو. آنکه کلمات درشت و نامأنوس بکار برد.- قلنبه گویی ؛ غلنبه گویی . عمل قلنبه گو.رجوع به غلمبه و غل...
-
ناپیراسته
لغتنامه دهخدا
ناپیراسته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) آراسته نشده . (ناظم الاطباء). مقابل پیراسته : خمیر این سخن فطیر است ناخاسته و زلف این عروس مشوش است ناپیراسته . (سندبادنامه ص 140). || صاف و هموار نشده . نتراشیده و ناصاف : سهم عبیر؛ تیر ناپیراسته . (منتهی الارب...
-
نسنجیده
لغتنامه دهخدا
نسنجیده . [ ن َ س َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سنجیده ناشده . ناسنجیده . || نسخته . ناسخته . نفهمیده . نپائیده . پرت وپلا. قلمبه . نتراشیده نخراشیده : سخن با تو نگویم تا نسنجم نسنجیده مگو تا من نرنجم . نظامی .|| (ق مرکب ) نیندیشیده . بی تأمل و تعمق . بی...
-
دگل
لغتنامه دهخدا
دگل . [ دَ گ َ ] (ص ، اِ) دکل . امردی که نامترش و ناهموار شده دست و پای گنده و بزرگ داشته باشد. (برهان ). امرد زمخت با دست و پای گنده و بزرگ . کسی که دست و پایش بزرگ و گنده باشد. (ناظم الاطباء). امرد نتراشیده نخراشیده . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی )....
-
ناهنجار
لغتنامه دهخدا
ناهنجار. [ هََ ](ص مرکب ) بی راه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نه به آئین . (یادداشت مؤلف ). بی قاعده . برخلاف طریقه ٔ معین . (لغات فرهنگستان ). نامناسب . || درشت . ناهموار. (از ناظم الاطباء). خشن . ناملایم . ناخوار. ناخار.- رفتار ناهنجار ؛ رفتار بی ...
-
نکره
لغتنامه دهخدا
نکره . [ ن َ ک َ رَ / رِ ] (از ع ، ص ) ناشناس . غیرمعروف . (ناظم الاطباء). ناشناس . مجهول . (یادداشت مؤلف ). || در تداول ، درشت خشن . (یادداشت مؤلف ). نتراشیده و نخراشیده . کت وکلفت و هیولا و زمخت ، اعم از انسان یا حیوان یا صدا: هیکل نکره . غول نکر...
-
ناتراشیده
لغتنامه دهخدا
ناتراشیده . [ ت َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناتراش . چوب و غیر آن که تراشیده نشده باشد. (فرهنگ نظام ). ناهموار. (آنندراج ). تراشیده نشده . ناسترده . جلا داده نشده . (ناظم الاطباء). نتراشیده . زبر. ناهموار. ناصاف : ز آرزوی خاطب او ناتراشیده درخت هر زمان ...