کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نبیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نبیه
لغتنامه دهخدا
نبیه . [ ن َ ] (ع ص ) نام آور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مشهور. (فرهنگ نظام ). مشتهر. نابه . نَبَه ْ. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). ناموار. (زمخشری ). بانام . نامی . نامور. مقابل خامل . || گرامی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ن...
-
واژههای مشابه
-
نبیة
لغتنامه دهخدا
نبیة. [ ن َ بی ی َ ] (ع ص ) تأنیث ِ نبی . (از اقرب الموارد). پیغامبری که زن باشد. (از ناظم الاطباء). || (اِ) سفره ٔ برگ خرما. (از منتهی الارب ). سفرة من خوص . (اقرب الموارد). سفره ٔ مدور از برگ خرما، و عامه [ عرب ] بدان منخلة یا سفره گویند. (از معجم...
-
نبیه الدین
لغتنامه دهخدا
نبیه الدین . [ ن َ هُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن سعید المهدی مراکشی . رجوع به محمدبن سعید شود.
-
دانشمند نبیه
لغتنامه دهخدا
دانشمند نبیه . [ ن ِم َ دِ ن َ ] (اِخ ) (امیر...) نام یکی از ندیمان و ملازمان درگاه مسعود غزنوی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 48 و 180 و 257 و چ فیاض ص 10 و 53 و 183 و 185 و 256).
-
واژههای همآوا
-
نبیح
لغتنامه دهخدا
نبیح . [ ن َ ] (ع مص ) نبح . نباح [ ن ُ / ن ِ ] . تنباح . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة). رجوع به نبح و نباح شود.
-
جستوجو در متن
-
زکریا
لغتنامه دهخدا
زکریا. [ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) پسر برخیا که اشعیای نبی او را فی مابین خود و نبیه شاهد گرفت و نبیه حامله شده ، پسری برای آن حضرت آورد، چنانکه در کتاب اشعیا 8:2 مذکور است قول صحیح آن است که او را بنی آساف می دانند. (دوم تواریخ 29:13). (از قاموس کتاب مق...
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن .[ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) کنیت ابن نبیه علی بن محمدبن حسن بن یوسف ، شاعر عرب ، متوفی به سال 619 هَ . ق .
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن نبیه . علی بن محمدبن حسن بن یوسف بن یحیی مصری ، ملقّب به کمال الدین و مشهور به ابن النبیه . رجوع به علی مصری (ابن محمدبن حسن بن ...) شود.
-
اتبع
لغتنامه دهخدا
اتبع. [ اَ ب َ ] (ع ن تف ) تابعتر: و از عبداﷲ محمدبن الفضل البلخی می آید که گفت : اعرف الناس باﷲ اشدهم مجاهدةً فی اوامره و اتبعهم بسنة نبیه . (هجویری ).- امثال :اتبع من تولب ؛ پیروتر از خرکرّه .
-
تقوه
لغتنامه دهخدا
تقوه . [ ] (اِخ ) (انتظار) 1- پدر زن حلده ٔ نبیه . دوم پادشان 22:14 که در دوم تواریخ 34:22 توقهه خوانده شده است . 2- پدر یحزیا. کتاب عزرا 10:15. (قاموس کتاب مقدس ).
-
یاقد
لغتنامه دهخدا
یاقد. [ ق ِ ](اِخ ) شهری است به حلب نزدیک عزاز و در آن شهر زنی بود که می پنداشت بر او وحی میشود و پدر وی به او ایمان داشت و در این باره میگفت : براستی دختر من نبیه ای است و محمدبن سنان خفاجی وی را مخاطب ساخته گوید:بحیاة زینب یا ابن عبدالواحدو بحق کل ...
-
نبه
لغتنامه دهخدا
نبه . [ ن َ ب ِه ْ ] (ع ص ) بلندآوازه . نبیه . نَبَه ْ. نابه . (از معجم متن اللغة). نام آور. برای واحد و جمع یکسان است . (از منتهی الارب ). مشهور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مشهور. معروف . (ناظم الاطباء). رجوع به نَبَه ْ شود. || گرامی . (منتهی ال...