کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نای ترکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نای ترکی
لغتنامه دهخدا
نای ترکی . [ ی ِ ت ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سورنای را گویند و آن سازی است معروف ، بعضی گویند نائی است که در هنگام رزم و جنگ نوازند و آن یا نفیر باشد یا کرنای . (آنندراج ) (برهان ). سورنای . شیپور. نفیر. (ناظم الاطباء). قرنای . (غیاث اللغات ) : فرو...
-
واژههای مشابه
-
نأی
لغتنامه دهخدا
نأی . [ ن َءْی ْ ] (ع مص ) دور گشتن از چیزی . (از منتهی الارب ). مفارقة. بُعد. (معجم متن اللغة). || (اِ) نأی و نؤی و نئی و نُؤی ̍؛ جویچه ٔگرداگرد خرگاه و سراپرده و خیمه . (منتهی الارب ). حفره ای که گرد خیمه گاه کنند منع و دور کردن آب باران را. (ا...
-
کره نای
لغتنامه دهخدا
کره نای . [ ک َرْ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) کرنای . شیپور. بوق . (یادداشت مؤلف ). کارنا. کرنا. (فرهنگ فارسی معین ) : برآمد خروشیدن کرنای دم نای سرغین و هندی درای . فردوسی .رجوع به کرنا و شیپور شود.
-
چاک نای
لغتنامه دهخدا
چاک نای . (اِ مرکب ) فم حنجره . فم ِ قصبةالریة. مزمار. چاک صوت . (واژه های نو، فرهنگستان ایران ).
-
رویینه نای
لغتنامه دهخدا
رویینه نای . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بوق برنجین . (ناظم الاطباء). ساز و نی که از روی سازند.
-
سرخ نای
لغتنامه دهخدا
سرخ نای . [ س ُ ] (اِ مرکب ) مری . (فرهنگستان ).
-
میزه نای
لغتنامه دهخدا
میزه نای . [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) حالب . (لغات فرهنگستان ).
-
نانای نای
لغتنامه دهخدا
نانای نای . (اِ) در زبان شیر خوارگان و خردسالان ، رقص . رقصیدن . || کلمه ای که با آن شیرخوارگان و اندک سالان را رقصانند.
-
نای برکشیدن
لغتنامه دهخدا
نای برکشیدن . [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نای نواختن . نای دمیدن . شیپور زدن : بفرمود تا برکشیدندنای همان سنج و شیپور و هندی درای . فردوسی .بفرمود تا برکشیدند نای سپه اندرآمد ز هر سو بجای .فردوسی .
-
نای بینی
لغتنامه دهخدا
نای بینی . [ ی ِ بی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )سوراخ بینی . (ناظم الاطباء). قصبةالانف . قصبه ٔ انف . منخر: الافطا؛ نای بینی فروهشته . (تاج المصادر بیهقی ).- دو نای بینی ؛ منخرین .|| پره ٔ بینی . (ناظم الاطباء).
-
نای دمیدن
لغتنامه دهخدا
نای دمیدن . [دَ دَ ] (مص مرکب ) نای زدن . شیپور زدن : تبیره هم آواز شد با درای چو صور قیامت دمیدند نای .نظامی .
-
نای روئین
لغتنامه دهخدا
نای روئین . [ ی ِ رو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نایی باشد که در روز جنگ نوازند و بعضی گویند نفیر است و بعضی گویند کرناست . (برهان قاطع) (آنندراج ). بوقی که در روز جنگ نوازند. (ناظم الاطباء). گاودم . نفیر. (اوبهی ). شیپور. شپور. (صحاح الفرس ). شیپور. (...
-
نای زدن
لغتنامه دهخدا
نای زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) نای دمیدن . نواختن نای . (ناظم الاطباء). زمر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) : بر سر سرو زند پرده ٔ عشاق تذروورشان نای زند بر سر هر مغروسی . منوچهری .محتسب گو چنگ میخواران بسوزمطرب ما خوب نائی میزند. سعدی .فلک که صدهزار نا...
-
نای ساختن
لغتنامه دهخدا
نای ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) چون نی بانگ کردن : بوستان عود همی سوزد تیمار بسوزفاخته نای همی سازد طنبور بساز.منوچهری .