کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نایمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نایمان
لغتنامه دهخدا
نایمان . [ ] (اِخ ) نام یکی از قبایل اتراک است و پادشاهان ایشان را [ قوم نایمان را ] در قدیم الزمان نام کوشلوک خان بودی و معنی کوشلوک پادشاه عظیم و قوی باشد. (جامعالتواریخ ج 1) : قبایل و اقوام مغول و نایمان و تمامت لشکرها. (جهانگشای جوینی ). و دختری ...
-
واژههای همآوا
-
نعیمان
لغتنامه دهخدا
نعیمان . [ ن ُ ع َ ] (اِخ ) ابن عمروبن رفاعة النجاری الانصاری ، از اهل مدینه و از صحابه ٔ پیغمبر بود، مردی مزّاح بود و رسول (ع ) را شادمان و خندان می کرد، و در عین شوخ طبعی از شجاعان عرب بود و در جنگهای بدر و احد و خندق شرکت جست ، وی بعد از سال 41 هَ...
-
جستوجو در متن
-
کوشلوک
لغتنامه دهخدا
کوشلوک . (اِخ ) کوشلوک خان ، لقب نوعی پادشاهان نایمان است . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به یادداشتهای قزوینی ج 6 ص 265 شود.
-
ساریجه
لغتنامه دهخدا
ساریجه . [ ج َ ] (اِخ ) از قبیله ٔ نایمان ، و قتلغشاه خاتون هشتمین زن اولجایتو از فرزندان او بوده است . رجوع به ذیل جامع التواریخ چ بیانی حاشیه ٔ ص 72 شود.
-
تبکین
لغتنامه دهخدا
تبکین . [ ] (اِخ ) قومی از شعب نایمان . رجوع به جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 2 ص 34 ذیل شماره ٔ 2 شود.
-
کوچلک خان
لغتنامه دهخدا
کوچلک خان . [ ل ُ ] (اِخ )پسر تایانک خان . پادشاه قوم نایمان و معاصر با سلسله ٔ خوارزمشاهی و چنگیزخان مغول . وی به سال 607 هَ . ق . به یاری سلطان محمد خوارزمشاه شتافت و سلطان محمد به کمک او سلسله ٔ قراختائیان را برانداخت . پس از آن کوچلک خان در ترکست...
-
ساقیز
لغتنامه دهخدا
ساقیز. (اِخ ) از طوائف مغول و همان قبیله ٔ معروف نایمان است و «ساقیز» بترکی به معنی عددهشت است و «نایمان » بزبان مغولی نیز بهمین معنی است و شاید شعب این قبیله هشت بوده است . (محمد قزوینی در حاشیه ٔ جهانگشا ج 1 ص 26 به نقل از ادگار بلوشه ) : و در آن و...
-
طایانک خان
لغتنامه دهخدا
طایانک خان . (اِخ ) پادشاه یا خان طایفه ٔ نایمان مغول که چنگیزبر او ظفر یافت . حمداﷲ مستوفی آرد: در سنه ٔ تسع و تسعین و خمسمائة چنگیزخان بر او (باونگ خان ) مستولی شدو اسم پادشاهی بر او چنگیز اطلاق رفت و در سنه ٔ ثلث و ستمائة طابانک خان قوم نایمان را ...
-
ارخن
لغتنامه دهخدا
ارخن . [ اُخ ُ ] (اِخ ) (نهر...) نهری در مغولستان که حوزه ٔ علیای آن در قدیم مسکن قبیله ٔ نایمان بود. در اواسط مائه ٔ دوم هجری قوم اویغور بر آن ناحیه تسلط یافت و سپس یورت اصلی اجداد چنگیز و خود او گردید و پس از مرگ چنگیز این ناحیه در جزو بخشهای دیگر ...
-
تابوقا
لغتنامه دهخدا
تابوقا. (اِخ ) تایانک خان بن اینانج خان حاکم نایمان . از امرای مغول که بدست چنگیزخان مغلوب و کشته شد: چون چنگیزخان بر اونک خان ظفر یافته قوم قرایت را مطیع و منقاد ساخت در تنگوزئیل 599 هَ . ق . در موضع ثمان کهره بر تخت خانی نشسته علم اقتدار بر افراخت ...
-
تایانگ خان
لغتنامه دهخدا
تایانگ خان . (اِخ ) «تابوقا» پسر «اینانج خان » پادشاه قوم «نایمان » و پدر کوچلک خان است که خان ختای وی را «تایانگ » لقب داده بود یعنی پسر خان . او در سال 600 هَ . ق . مورد حمله ٔ چنگیزخان قرار گرفت و در حدود جبال آلتایی مغلوب و زخمی گشت . تایانگ خان ...
-
باورچی
لغتنامه دهخدا
باورچی . [ وَ ] (اِ) آشپز. در لغت خوارزم بمعنی چاشنی گیر است . (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 198). طباخ . قدار. (منتهی الارب ). دیگ پز. پزنده . خوالیگر. خورده پز. مطبخی . خوراک پز. در هندوستان طباخ و آشپز را گویند. پیشکار طعام . (آنندراج ). طباخ . (فرهنگ ن...
-
پرک پادشاه
لغتنامه دهخدا
پرک پادشاه . [ ] (اِخ ) حاکم جرجان بعهد سلطنت شاهرخ بن امیر تیمور.چون امیر سید خواجه از عمّال شاهرخ بهواخواهی میرزااسکندر عمر شیخ برخاست و شاهرخ به قصد او بصوب کلات حرکت کرد، امیر سید خواجه بجرجان گریخت و نزد پرک پادشاه رفت . شاهرخ منکلی تیمور نایمان...