کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نایاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نایاب
لغتنامه دهخدا
نایاب . (ن مف مرکب ) چیزی که بغایت کم یافته شود. (آنندراج ). نادر. کمیاب . چیزی که یافت نشود. چیزی که میسر نگردد و موجود نشود. چیزی که قابل یافتن نباشد. (ناظم الاطباء). یافت ناشدنی : دو چشم مرد را از کام نایاب گهی بی خواب دارد گاه پرآب . (ویس و رامین...
-
واژههای مشابه
-
نایاب شدن
لغتنامه دهخدا
نایاب شدن . [ش ُ دَ ] (مص مرکب ) قحط شدن . معدوم شدن : از این مزرع شد آب مهر نایاب چو کاهش چهره گشت از دوری آب .وحشی .
-
جستوجو در متن
-
نایابی
لغتنامه دهخدا
نایابی . (حامص مرکب ) قلت . کمیابی . (ناظم الاطباء). نایاب بودن .
-
شیر مرغ
لغتنامه دهخدا
شیر مرغ . [ رِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از چیز نادر و نایاب .- امثال :شیر مرغ و جان آدمیزاد .
-
نامیسر
لغتنامه دهخدا
نامیسر. [ م ُ ی َس ْ س َ ] (ص مرکب ) محال . چیزی که ممکن و میسر نباشد. نایاب . (ناظم الاطباء). نامقدور.
-
لای سیاه
لغتنامه دهخدا
لای سیاه . (اِخ ) نام نهری در فارس ، فاضل آب چشمه های بلوک بیضا جمع شده و رودخانه گشته از میان بلوک بیضا و رامجرد گذشته در صحرای آهو چرزرقان حومه ٔ شیراز نایاب می شود. (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
عوز
لغتنامه دهخدا
عوز. [ ع َ وَ ] (ع مص ) نایاب گشتن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نایافت گردیدن چیزی و نایاب گشتن . (از آنندراج ). نایاب شدن و یافت نگشتن چیزی در حالی که بدان احتیاج باشد. (از اقرب الموارد). || نیازمند گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). م...
-
نادرالحسن
لغتنامه دهخدا
نادرالحسن . [ دِ رُل ْ ح ُ ] (ع ص مرکب ) آن که خوبی و نیکوئی وی برخلاف معمول باشد. (ناظم الاطباء). که در حسن و زیبائی نظیرش نایاب یا کمیاب باشد : گویند:خواجه ای را بنده ای نادرالحسن بود و با وی بسبیل ِ مودّت و دیانت نظری داشت ... (گلستان چ یوسفی ص 13...
-
تنهیة
لغتنامه دهخدا
تنهیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) به پایان رسانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || به پایان آن رسیدن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || و یقال : الیک نهی المثل ؛ یعنی همتای تو نایاب است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بازداشتن ....
-
چاه یوسف
لغتنامه دهخدا
چاه یوسف . [ هَِ س ُ ] (اِخ ) مشهور است ، و آن دراراضی اردن که از نواحی شام است نزدیک به طبریه باشد. (برهان ). نام چاهی در اراضی اردن که از نواحی شام است نزدیک به طبریه ، که آن حضرت را برادران در آن انداخته بودند. (آنندراج ). چاهی که یوسف بن یعقوب را...
-
اعدام
لغتنامه دهخدا
اعدام . [ اِ ] (ع مص ) نیست گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کشتن . (فرهنگ فارسی معین ). نیست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (آنندراج ): اعدمه اﷲ اعداماً؛ نیست گردانید او را خدای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نابود کردن . مع...
-
ایمه
لغتنامه دهخدا
ایمه . [ اَ م َ / م ِ ] (ضمیر) در پارسی باستان ، «ایما» ، در پهلوی ، «ایم »، ضمیر اشاره بمعنی این است ، در لهجه ٔ گالشی ، «ایما» . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). اینکه ، اسم اشارت است بقریب . (غیاث ). || (ق ) اکنون و این دم . (برهان ). اکنون و این زما...
-
نایافته
لغتنامه دهخدا
نایافته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ، ق مرکب ) نیافته . به دست نیاورده . تحصیل نکرده : به دست آوریده خردمند سنگ به نایافته درّ ندهد ز چنگ . اسدی .آن وقت به نشابور بودم سعادت خدمت این دولت نایافته . (تاریخ بیهقی ص 104).هر در که در اونیاز بینی نایافته ب...