کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناگوارا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناگوارا
لغتنامه دهخدا
ناگوارا. [ گ ُ ] (نف مرکب ) ناگوارنده . ناگوار. عسیرالهضم . || ناخوشگوار. که خوشایند ذائقه نیست . نامطبوع . || غیرقابل تحمل . ناخوشایند. که تحمل آن گران و دشخوار است . نادلپسند. مقابل گوارا. رجوع به گوارا شود.
-
جستوجو در متن
-
ناگواران
لغتنامه دهخدا
ناگواران . [ گ ُ ] (نف مرکب ) ناگوارا. ناگوار. رجوع به ناگوار شود.
-
ناگوارنده
لغتنامه دهخدا
ناگوارنده . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) وبیل . (ترجمان القرآن ). سنگین . ثقیل . وخیم . ناگوار. ناگوارا. مقابل گوارنده . رجوع به گوارنده شود.
-
ناگور
لغتنامه دهخدا
ناگور. [ گ ُ وَ ] (ص مرکب ) ناگورد. هضم ناشده . تحلیل نرفته . (ازناظم الاطباء). مخفف ناگوار است که طعام ناپخته در معده باشد. (آنندراج ) (برهان قاطع) (هفت قلزم ). || غذای نامناسب . غذائی که زود هضم نشود و قابل هضم نباشد. (ناظم الاطباء). || ناگوار. ناگ...
-
ارغ
لغتنامه دهخدا
ارغ . [ اَ رُ ] (اِ) بادی که از گلوی مردم بخوردن طعام یا چیزی ناگوارا به آواز برآید. (مؤید الفضلاء). بادی است بدبو که از گلوی مردم در وقت امتلای معده برآید. آروغ . زراغن . گوارش . بادگلو. آجل . رجک . جشاء. آرغ . زروغ . روغ . وروغ .
-
ناگوار
لغتنامه دهخدا
ناگوار. [ گ ُ ] (ص مرکب ) (از: نا، نفی ، سلب + گوار = ناگور = ناگوارد = ناگورد). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناگوارا. ناگواره . ناگوارد. ضد گوارا. چیز بدهضم که زود گوارا نشود. (از آنندراج ). ناهاضم . (غیاث اللغات ). طعام ناپخته در معده را گویند. (ب...
-
اعشاف
لغتنامه دهخدا
اعشاف . [ اِ] (ع مص ) بیمار شدن و ناگوارا گردیدن ، یقال : اکلته فاعشفت عنه ؛ ای مرضت و لم یهناء لی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیمار شدن و ناگوار گردیدن . (آنندراج ). گوارا نبودن غذا و بیمار گردیدن از آن . (از اقرب الموارد). || پلید داشتن و مکرو...