کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناکوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناکوک
لغتنامه دهخدا
ناکوک . (اِخ ) ابوالعلاء عطأبن یعقوب . رجوع به عطأبن یعقوب شود.
-
ناکوک
لغتنامه دهخدا
ناکوک . (ص مرکب ) که کوک نیست . مقابل کوک . || ناکوک بودن ساز؛ کوک و مرتب وآماده نبودن آن . منظم و هماهنگ نبودن تارهای آن . || ناکوک بودن حال کسی ؛ سردماغ نبودن . سالم و سرحال نبودن او. پریشان حال و آشفته روزگار بودنش .
-
جستوجو در متن
-
ناکوکی
لغتنامه دهخدا
ناکوکی . (حامص مرکب ) ناسازی . صفت و حالت ناکوک . رجوع به ناکوک شود.
-
ناساز
لغتنامه دهخدا
ناساز. (ص مرکب ) از: نا (نفی ، سلب ) + ساز (ساختن ). کردی : ناساز، ناز . (خشن . زمخت ). بی تناسب . نامتناسب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناموزون . ناهموار. بی اندام . نتراشیده و نخراشیده : هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالا...