کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناپیدا شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناپیدا شدن
لغتنامه دهخدا
ناپیدا شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غیبت . پنهان شدن . مخفی شدن . غیب شدن : امیر چون نامه بخواند سجده کرده پس برخاست و بر قلعت برفت و از چشم ناپیدا شد. (تاریخ بیهقی ). و بروی آب همی شد تا از دیدار مردم ناپیدا شد. (منتخب قابوسنامه ص 32). چون ...
-
واژههای مشابه
-
ناپیدا شده
لغتنامه دهخدا
ناپیدا شده . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب ) مطموس . ناپیدا. رجوع به ناپیدا شود.
-
ناپیدا کردن
لغتنامه دهخدا
ناپیدا کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اعدام . تباه کردن . از بین بردن . زایل کردن . محو ساختن . امحاء. معدوم کردن . نیست و نابود کردن : ولایت شرق و غرب را کواکب آسا معدوم و ناپیدا ساخت . (حبیب السیر ص 134). || غیب کردن . پنهان کردن . نهفتن . ...
-
ناپیدا کناره
لغتنامه دهخدا
ناپیدا کناره . [ پ َ / پ ِ ک ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) ناپیداکرانه . بی پایان . غیرمحدود : در این دریای ناپیدا کناره که غیر از غرق گشتن نیست چاره .وحشی .
-
جستوجو در متن
-
نامرئی
لغتنامه دهخدا
نامرئی . [ م َ ] (ص مرکب ) نامشهود. لایری . غیرمرئی . ناپیدا. نادیده . || غیب . نادیدنی . رؤیت ناشدنی . رؤیت ناپذیر.- نامرئی شدن ؛ غیب شدن . غایب شدن .
-
نابود شدن
لغتنامه دهخدا
نابود شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نیست شدن . ناپیدا شدن . (ناظم الاطباء). نابود گردیدن . فنا شدن . معدوم شدن . مضمحل گشتن . هلاک شدن . نیست گردیدن . فانی شدن . از بین رفتن . تفانی . زهوق . انقضاء. منقضی شدن . عدم شدن : گم شد و نابود شد از فضل حق بر م...
-
نادید گشتن
لغتنامه دهخدا
نادید گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) ناپدید شدن . ناپیدا شدن . از نظر ناپدید شدن . پنهان شدن : روز چون قارون همی نادید گشت اندر زمین شب چو اسکندر همی لشکر کشید اندر زمان .فرخی .
-
مصوح
لغتنامه دهخدا
مصوح . [ م ُ ] (ع مص ) مصح . (ناظم الاطباء). ناپیدا شدن . ناپدید شدن . (تاج المصادر). و رجوع به مصح شود. || مدروس شدن . (المصادر زوزنی ). فرسوده و مدروس و محو شدن اثر خانه . (از اقرب الموارد). || کهنه شدن جامه و رنگ برگردانیدن . (آنندراج ). || رفتن و...
-
درم
لغتنامه دهخدا
درم . [ دَ رَ ] (ع مص ) هموار شدن ساق . (از || پوشیده شدن کعب از گوشت بحدی که حجم آن معلوم نشود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و آنرا در مورد استخوان و هرچه که پیه و گوشت آنرا بپوشاند و حجم آن ناپیدا گردد نیز گویند. (از منتهی الارب ). || سوده ...
-
ارصاع
لغتنامه دهخدا
ارصاع . [ اِ ] (ع مص ) درنشاندن در چیزی (چنانکه نیزه را). || سخت خستن به نیزه . (منتهی الأرب ). ناپیدا کردن سنان در مطعون . (تاج المصادر بیهقی ). || صاحب بچه شدن خرمابن . (منتهی الأرب ).
-
غلط شدن
لغتنامه دهخدا
غلط شدن . [ غ َ ل َ ش ُ دَ] (مص مرکب ) نادرست شدن . خطا روی دادن : تا لبم بر لبش غلط نشودکنم اول نشان به دندانش . ظهوری (از آنندراج ).- غلط شدن راه ؛ گم شدن و ناپیدا گشتن آن : گفتند این ریگ مرو قوی است و راه بسیار غلط میشود. (انیس الطالبین ص 216).دل...
-
عفاء
لغتنامه دهخدا
عفاء. [ ع َ ] (ع مص ) مردن و رفتن اثر کسی و هلاک شدن و نیست و ناپدید گردیدن . (از منتهی الارب ). از بین رفتن اثر کسی . (از اقرب الموارد). ناپیدا شدن . (المصادر زوزنی ). ناپدید شدن اثر. (تاج المصادر بیهقی ). || صاف و روشن ماندن آب . || زیاده گردیدن بر...
-
ناچیز گشتن
لغتنامه دهخدا
ناچیز گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) ناچیز گردیدن . ناچیز شدن . معدوم شدن . نابود شدن : ای تن بیجان کوهی که نگردی ناچیزای دل بیهش روئی که نگردی بریان . فرخی .تعجب بماندم از حال این دنیا که فریبنده است ، در هشت نه سال این مرد را برکشید و بر آسمان جاه ر...