کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناپسری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناپسری
لغتنامه دهخدا
ناپسری . [ پ ِ س َ ] (اِ مرکب ) پسر زن . پسر شوهر. پُسَندر. ربیب . در کرمان : پیرزاده ، در گناباد: پیش زاد، در کرمانشاه : اَن َ زاده گویند.
-
جستوجو در متن
-
پیش زاده
لغتنامه دهخدا
پیش زاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) در گناباد خراسان ناپسری را گویند. در کرمانشاه اَن َزاده گویند. در کردستان نیز هَنَه زا گویند.
-
تاتارخان
لغتنامه دهخدا
تاتارخان . (اِخ ) ناپسری تغلق شاه و وزیر سلطان محمد شاه تغلق وی بوسیله ٔ دو اثر معتبر خویش : 1- فتاوی تاتارخانیه 2- تفسیر تاتارخانی شهرت یافته ، و در زمان سلطان فیروز شاه باربک در گذشت . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
پسندر
لغتنامه دهخدا
پسندر. [ پ ُ / پ ِ س َ دَ ] (اِ مرکب ) مخفف پسراندر است که پسر زن باشد از شوی دیگر یا پسر شوهر باشد از زن دیگر. (برهان قاطع). پسر پدر باشد یعنی برادر پدری . (اوبهی ).ناپسری . پسرشوهر. پسرشوی . پسرزن . ربیب : جز بمادندر نماند این جهان کینه جوی با پسند...
-
دروسوس گرمانیکوس
لغتنامه دهخدا
دروسوس گرمانیکوس . [ دْرو / دِ گ ِ ] (اِخ ) نرو کلاودیوس . ملقب به دروسوس مهین (38-39 ق . م .) سردار رومی ، از خاندان دروسوس ؛ فرزند لیویادروسیلا و ناپسری آوگوستوس ، در 13 تا 12 ق . م . در گل بود و در آنجا آرامش برقرار کرد و پس از بازگشت به روم پرایت...
-
بطلمیوس دهم
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس دهم . [ ب َ ل َ س ِ دَ هَُ ] (اِخ ) اسکندر دوم ، سوتر دوم . (پادشاه مصر، 80-79 ق .م .) از 81 تا 80 ق .م . سلطنت کرد. (از ناظم الاطباء). پس از فوت لاتیرا (81 ق .م .) دختر او که زن اسکندر بود شش ماه امور دولت را اداره کرد و بعد ناپسری او که بطل...
-
ربیب
لغتنامه دهخدا
ربیب . [رَ ] (ع ص ، اِ) پرورده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : افاضل و اماثل جهان رضیع احسان و ربیب انعام ایشان شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 240). امیر ابونصر... ربیب دولت و شیخ مملکت بود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 240). || عهد و پیمان داده...
-
پسر
لغتنامه دهخدا
پسر. [ پ ُ / پ َ س َ ] (اِ) پور. پوره . (برهان قاطع). پُس . فرزند نرینه . ریکا. ابن . ولد. ریمن ؟. (برهان قاطع). واد؟. (برهان قاطع). ابنم . (منتهی الارب ) : پسر بُد مر او را یکی خوبروی هنرمند و همچون پدر نامجوی . فردوسی .بخوردن نشستند با یکدگرسیاوش پ...
-
اندر
لغتنامه دهخدا
اندر. [ اَ دَ ] (پساوند) افاده ٔ معنی غیریت می کندچون با مادر و پدر و خواهر و برادر ترکیب کنند همچومادراندر و پدراندر و خواهراندر و برادراندر. (برهان قاطع). افاده ٔ معنی غیریت میکند چنانکه مادراندر وپدراندر و برادراندر و خواهراندر و دختراندر یعنی نام...