کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناپدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناپدید
لغتنامه دهخدا
ناپدید. [ پ َ ] (ص مرکب ) ناپیدا. (آنندراج ). پیدا نشده . (ناظم الاطباء). نهفته . پنهان . خفی . غیربارز. ناپدیدار. نامشهود. غایب : پدید تنبل او ناپدید مندل اوی دگر نماید و دیگر بود بسان سراب . رودکی .که اکنون شما را بدین برزکوه بباید بدن ناپدید از گر...
-
واژههای مشابه
-
ناپدید شدن
لغتنامه دهخدا
ناپدید شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناپدید گشتن . پنهان گشتن . (ناظم الاطباء). ناپیدا شدن . مخفی شدن . نهان شدن : صبح شباهنگ قیامت دمیدشد علم صبح روان ناپدید. خاقانی .و اعلام ظلام در افق باختر ناپدید شد. (سندبادنامه ص 328). و زاغ شام در زوایای مغر...
-
ناپدید کردن
لغتنامه دهخدا
ناپدید کردن . [ پ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پوشاندن . پنهان کردن . نهفتن . اخفاء. استتار. مخفی داشتن : چو کاموس دست و گشادش بدیدبزیر سپر کردسر ناپدید. فردوسی .چو اسفندیار آن شگفتی بدیددو رخ کرد از خواهران ناپدید. فردوسی .هنرهام هر کس شنیده ست و دیدتو آن ...
-
جستوجو در متن
-
سر درکشیدن
لغتنامه دهخدا
سر درکشیدن . [ س َ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ناپدید شدن . غایب شدن . پنهان گشتن : مدتی گشت ناپدید از ماسر چو سیمرغ درکشید از ما.نظامی .
-
مدروس کردن
لغتنامه دهخدا
مدروس کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مدروس گرداندن . از بین بردن . خراب و ویران و فرسوده کردن . محو و ناپدید ساختن . || ناپدید کردن . || کهنه کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
کشوفتن
لغتنامه دهخدا
کشوفتن . [ ک ُت َ ] (مص ) کشفتن . گشودن . گشادن . || شکافتن . چاک دادن . کشفتن . || ترکیدن . بازشدن . کفتن . || پراگنده کردن . افشاندن . || گداختن . || حل کردن . || پژمردن . || افشردن . || خشک کردن . || غایب شدن . ناپدید شدن . || نابود شدن . || ناپدی...
-
طسوم
لغتنامه دهخدا
طسوم . [ طُ ] (ع مص ) ناپدید گردیدن : طسم الشی ٔ طُسوماً. کذا فی طسم الطریق . لغةٌ فی طمس ، علی القلب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || طسمته ؛ ناپدید کردم او را. (منتهی الارب ).
-
نادید گشتن
لغتنامه دهخدا
نادید گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) ناپدید شدن . ناپیدا شدن . از نظر ناپدید شدن . پنهان شدن : روز چون قارون همی نادید گشت اندر زمین شب چو اسکندر همی لشکر کشید اندر زمان .فرخی .
-
متطمس
لغتنامه دهخدا
متطمس . [ م ُ ت َ طَم ْ م ِ ] (ع ص ) محو و ناپدید گردنده . (آنندراج ). محو شده و ناپدید شده و حک گشته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطمس شود.
-
متعفی
لغتنامه دهخدا
متعفی . [ م ُ ت َ ع َف ْ فی ] (ع ص ) ناپدید شونده و نیست گردنده . (آنندراج ). سراسر ناپدید شده و نیست گردیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعفی شود.
-
اعماس
لغتنامه دهخدا
اعماس . [ اِ ] (ع مص ) پنهان کردن و پوشیدن . ناپدید کردن . (آنندراج ). ناپدید کردن وپوشیدن چیزی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پنهان کردن چیزی را از کسی که او به آن دانا باشد: اعمس الشی ٔ؛ اخفاه عنه و هو به عالم . (از اقرب الموارد).
-
تریه
لغتنامه دهخدا
تریه . [ ت َ رَی ْ ی ُه ْ ] (ع مص )شد و آمد کردن میغ و کوراب . (تاج المصادر بیهقی ). درخشیدن و ناپدید شدن سراب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نمایان و ناپدید شدن سراب . (از اقرب الموارد).
-
عسقلة
لغتنامه دهخدا
عسقلة. [ ع َ ق َ ل َ ] (ع مص ) درخشیدن سراب . (منتهی الارب ). نمایان و ناپدید شدن سراب . (از اقرب الموارد).