کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناپاکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناپاکی
لغتنامه دهخدا
ناپاکی .(حامص مرکب ) نادرستی . بداخلاقی . (ناظم الاطباء). خبث .خباثت . بدجنسی . نابکاری . بد سریرتی . شرارت . گربزی بیش از حد : و زنان ناقص عقل و دینند، از ناپاکی هر چه خواهند بکنند. (اسکندرنامه نسخه ٔ خطی ).خاقانیا به عبرت ناپاکی فلک برخاک آن شهنشه ...
-
جستوجو در متن
-
ناتمیزی
لغتنامه دهخدا
ناتمیزی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) تمیز نبودن . پلیدی . پلشتی . شوخگنی . ناپاکی .
-
بی عفاف
لغتنامه دهخدا
بی عفاف . [ ع َ / ع ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + عفاف ) ناپاکی . که پاکدامن نیست . رجوع به عفاف شود.
-
دناست
لغتنامه دهخدا
دناست . [ دَ س َ ] (از ع ، اِمص ) ریمناکی و چرکی و شوخی و ناپاکی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دناسة شود.
-
رجاسة
لغتنامه دهخدا
رجاسة. [ رَ س َ ] (ع اِمص ) نجاست و پلیدی و ناپاکی . || کار زشت . (ناظم الاطباء).
-
مدانس
لغتنامه دهخدا
مدانس . [ م َ ن ِ ] (ع اِ) معایب . (اقرب الموارد). || مواضع ناپاکی . (از اقرب الموارد). ج ِ مدنس . (ناظم الاطباء).
-
بی طهارتی
لغتنامه دهخدا
بی طهارتی . [ طَ رَ ] (حامص مرکب ) ناپاکی . رجوع به طهارت شود : ز بی طهارتی آنرا بمی غراره کنم .حافظ.
-
خیانت کاری
لغتنامه دهخدا
خیانت کاری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) دغلبازی . ناراستی . ناپاکی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
موافقی
لغتنامه دهخدا
موافقی . [ م ُف ِ ] (حامص ) موافق بودن . سازگاری . سازواری . || سازشکاری . ساختن با بدی و ناپاکی : چون در پسر موافقی و دلبری بوداندیشه نیست گر پدر از وی بری بود.سعدی (گلستان ).
-
نانجیبی
لغتنامه دهخدا
نانجیبی . [ن َ ] (حامص مرکب ) بدذاتی . بدگوهری . رذالت . دنائت .- نانجیبی کردن ؛ رذالت نمودن . سخت گیری بی جا و بی مورد کردن . تندی و خشونت نابجا کردن . به ناسزا بر کسی ستم کردن .|| ناپاکی . بی عفتی . هرزگی .
-
چرکنی
لغتنامه دهخدا
چرکنی . [ چ ِ ک ِ ] (حامص مرکب ) چرکینی . شوخگنی . شوخگینی . دنسی . چرگنی . ریمناکی . آلودگی . ناپاکی . آلایشناکی . رجوع به چرکن و چرگنی و چرکینی و چرگینی شود.
-
چرکینی
لغتنامه دهخدا
چرکینی . [ چ ِ ] (حامص مرکب ) کثافت و ناپاکی . || بددلی و تکدر. (ناظم الاطباء). دل چرکینی . دل افسردگی . صاف نبودن دل نسبت به کسی یا امری .
-
خیسری
لغتنامه دهخدا
خیسری . [ خ َ س َ را ] (ع اِمص ) گمراهی . || هلاکی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || غدر. ناپاکی . (منتهی الارب ).
-
عفونی
لغتنامه دهخدا
عفونی . [ ع ُ ] (ع ص نسبی ) منسوب به عفونة و عفونت . دارای عفونت : قانون علاج تبهای عفونی ... بکار باید داشت . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به عفونت و عفونة و تب عفونی شود.- ضدعفونی ؛ آنکه عفونتش زایل شده است . (فرهنگ فارسی معین ).- ضدعفونی شده ؛ در...