کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناودان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناودان
لغتنامه دهخدا
ناودان . (اِ مرکب ) (از: ناو + دان ، پسوند ظرف ) گنابادی : نودون ، کردی : نوین ، نوینا (راه آب سنگی )، ناو (ناودان ، راه آب )، و نیز کردی : نودان (مجرای آب )، جائی که در آن ناو (ممرّ سفالین آب )،گذارند، مجازاً ممرّ آب (اطلاق محل به حال )، ممرّ خروج آ...
-
جستوجو در متن
-
نابدان
لغتنامه دهخدا
نابدان . [ ب ِ ] (اِ) ناودان . آبراهه . (آنندراج ). میزاب . (ناظم الاطباء). رجوع به ناودان شود.
-
باران ریز
لغتنامه دهخدا
باران ریز. (اِ مرکب ) بمعنی آبریز و میزاب و ناودان . (آنندراج ). ناودان و میزاب . (ناظم الاطباء). مدرار. (ترجمان القرآن ).
-
قابول
لغتنامه دهخدا
قابول . (ترکی ، اِ) میزاب . ناودان . رجوع به قابوک شود.
-
ناویدان
لغتنامه دهخدا
ناویدان . (اِ مرکب ) ناودان . (از انجمن آرا). رجوع به ناودان شود : روز و شب گاه و بیگه این باران غافل از راه آب ناویدان .سنائی (از انجمن آرا).
-
سلکک
لغتنامه دهخدا
سلکک . [ س ِ ک َ ] (اِ مصغر)مصغر سلک است که ناودان باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
ثبجاره
لغتنامه دهخدا
ثبجاره . [ ث ِ رَ ] (ع اِ) مغاکچه ای که آنرا آب ناودان کنده باشد.
-
ثنجارة
لغتنامه دهخدا
ثنجارة. [ ث ِ رَ ] (ع اِ) مغاکچه ای باشد که آب ناودان کنده باشد.
-
میزاب
لغتنامه دهخدا
میزاب . (اِ مرکب )آبریز و ناودان و آب گذر و آبراهه . (ناظم الاطباء). ناودان . ج ، مآزیب . (مهذب الاسماء). ناودان . این کلمه بی شک فارسی فراموش شده است . از میز (مخفف میزنده یا ماده ٔ مضارع میزیدن ) و آب ، و آن در عربی اصلی ندارد و گاهی مزراب گفتن عرب...
-
سلک
لغتنامه دهخدا
سلک . [ س ِ / س َ / س ُ ] (اِ) ناودان . (برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ). ناودان و ناو مجرای کوچک آب . (ناظم الاطباء). || جویی که دارای آن مقدار آب باشد که آسیاب را بچرخاند. (ناظم الاطباء).
-
کتی
لغتنامه دهخدا
کتی . [ ک َ ] (اِ) پاره ٔ آهن که زیر ناودان نهند تا آب ریزد. (یادداشت مؤلف ).
-
مثعب
لغتنامه دهخدا
مثعب . [م َ ع َ ] (ع اِ) ناودان و آبراهه . ج ، مثاعب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
بیب
لغتنامه دهخدا
بیب . (ع اِ) ناودان و آبراهه ٔ حوض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
گلفهشنگ
لغتنامه دهخدا
گلفهشنگ . [ گ ُ ف َ ش َ ] (اِ) آبی که در فروریختن از جای بلندی یخ بسته باشد مانند یخ زیر ناودان . (برهان ) (آنندراج ). آنرا دنگداله نیز گویند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). آب فسرده بود که از ناودان فرودآید. (اوبهی ). آب فسرده بود که از ناودان آن آب آوی...