کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناهید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناهید
لغتنامه دهخدا
ناهید. (اِخ ) رجوع به آدم بن ابی الیاس شود.
-
ناهید
لغتنامه دهخدا
ناهید. (اِخ ) زهره . (فرهنگ اسدی ) (منتهی الارب ). ستاره ٔ زهره را گویند و مکان او فلک سیم است و اقلیم پنجم بدو تعلق دارد. (برهان قاطع) (آنندراج ). نام ستاره ٔ سوم از هفت سیاره است که نام دیگرش زهره است . (فرهنگ نظام ). زهره . (انجمن آرا). ستاره ٔ زه...
-
ناهید
لغتنامه دهخدا
ناهید. (اِخ ) نام ایستگاه شماره ٔ هفت راه آهن جنوب است .
-
ناهید
لغتنامه دهخدا
ناهید. (اِخ ) نام دختر قیصر روم . (ولف ) : پس آن دختر نامور قیصراکه ناهید بد نام آن دخترا. دقیقی .نگاری که ناهید خوانی ورابر اورنگ زرین نشانی ورا.فردوسی .
-
ناهید
لغتنامه دهخدا
ناهید. (اِخ ) نام مادر اسکندر ذوالقرنین است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از انجمن آرا). مادر اسکندر مقدونیائی . (ناظم الاطباء).
-
ناهید
لغتنامه دهخدا
ناهید. (ص ) کنایه از دختر رسیده باشد. (برهان قاطع). ناهیده . (آنندراج ). دختر نارپستان . (ناظم الاطباء). به این معنی صحیح «ناهده » است ، ولی در بعض اعلام امکنه (مانند پل دختر) لفظ «دختر» آمده که محققان آن را به معنی ناهید (فرشته ، ایزد) گرفته اند. (ح...
-
واژههای مشابه
-
طیریز ناهید
لغتنامه دهخدا
طیریز ناهید. [ ] (اِخ ) از دهات ساوه است . (نزهة القلوب چ اروپا ص 62).
-
جستوجو در متن
-
ناهد
لغتنامه دهخدا
ناهد. [ هَِ ] (اِخ ) ناهید. نام مادر اسکندر. (از انجمن آرا). رجوع به ناهید شود.
-
ناهیت
لغتنامه دهخدا
ناهیت . (اِخ ) رجوع به ناهید شود.
-
ناهده
لغتنامه دهخدا
ناهده . [ هَِ دَ /دِ ] (اِخ ) نام مادر اسکندر مقدونیائی . (ناظم الاطباء). ناهد. ناهید. (انجمن آرا). رجوع به ناهید شود.
-
ناهیده
لغتنامه دهخدا
ناهیده .[ دَ / دِ ] (اِخ ) ناهید. ستاره ٔ زهره . (برهان قاطع) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ناهید شود.
-
ناهد
لغتنامه دهخدا
ناهد. [ هَِ ] (اِخ ) مخفف ناهید، ستاره ٔ زهره .(برهان قاطع). ستاره ٔ زهره . (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). ناهده . ناهید. (جهانگیری ). رجوع به ناهید شود. || (اِ) باغ آباد و مشجر. (ناظم الاطباء).
-
اناهید
لغتنامه دهخدا
اناهید. [ اَ ] (اِخ ) ناهید و ستاره ٔ زهره . (ناظم الاطباء). ستاره ٔ زهره است . ناهید هم گویند و زادروبیدخت هم گفته اند. (شعوری ج 1 ورق 103 ب ). و رجوع به اناهیتا و ناهید شود.