کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناهار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناهار کردن
لغتنامه دهخدا
ناهار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناهار خوردن . طعام خوردن به نیمروز : در دکان چلوی با وی ناهار کنم .ایرج .
-
واژههای مشابه
-
باده ٔ ناهار
لغتنامه دهخدا
باده ٔ ناهار. [ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از امر ناگوار، چه خوردن شراب در خلو معده مضر است . ملا شانی تکلو : سیر آمدند مدعیان از می مرادمسکین هنوز باده ٔ ناهار میزند.و عجب از صاحب مصطلحات الشعرا که همین بیت را مستندمی ناهار آورده و ...
-
جستوجو در متن
-
چاشت خورانیدن
لغتنامه دهخدا
چاشت خورانیدن . [ خوَ / خ ُ دَ ] (مص مرکب ) طعام دادن . غذای صبح یا ناهار کسی را خوراندن . صبحانه یا ناهار اطعام کردن . تَغدیَه ؛ چاشت خورانیدن . (منتهی الارب ).
-
ناشتا شکستن
لغتنامه دهخدا
ناشتا شکستن . [ ش ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) ناهار کردن . اندک چیزی خوردن . (آنندراج ) (برهان قاطع). اندک چیزی خوردن . (فرهنگ نظام ). تسلیف . تَلَمﱡج . تَلمیج . افطار کردن .
-
زهر مار کردن
لغتنامه دهخدا
زهر مار کردن . [ زَ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوردن چیزی غیرمرغوب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کلمه ٔ اهرمنی بمعنی خوردن .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کنایه از خوردن است با لحن غیظ و تغیر و خشم چنانکه گویند: «می خواهم یک لقمه ناهار زهر مار کنم ». (فرهنگ ع...
-
نعلبندی
لغتنامه دهخدا
نعلبندی . [ ن َ ب َ ] (حامص مرکب ) نعل بستن . نعل زدن . بر سم ستور نعل کوبیدن . عمل نعلبند. || (اِ مرکب ) دکان نعلبند. آنجا که ستوران را نعل کنند. || خراج . (آنندراج ). خراج اندکی که از رعیت گیرند. (ناظم الاطباء). || در تداول ، خوراک ها و تنقلات و می...
-
نهار
لغتنامه دهخدا
نهار. [ ن َ ] (ص ، اِ) ناهار. (جهانگیری ) (رشیدی ). ناشتا. (رشیدی ). چیزی نخورده . گرسنه . (فرهنگ خطی ). مخفف ناهار است که چیزی نخوردن از بامداد باشد تا مدتی از روز. (برهان قاطع). کسی که از بامداد چیزی نخورده باشد، در اصل ناآهار بود چه آهار به معنی خ...
-
شیار کردن
لغتنامه دهخدا
شیار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکافتن زمین با گاوآهن . (ناظم الاطباء). شخم زدن . شدیار کردن . آهن گاو راندن . اباثة. حرث . بدرازا شکافتن . بدرازا رخنه افکندن . (یادداشت مؤلف ). شکافتن زمین با گاوآهن برای پاشیدن تخم . و به شکاف در غیر زمین نیز اطل...
-
چنار و منار
لغتنامه دهخدا
چنار و منار. [ چ َ / چ ِ رُ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کلمه ای است که در دشنام غلیظ و ستم شدید استعمال کنند، یعنی چنار و منار در بتر جای فلان و فلان . و نیز میگویند که چنار دادم و منار دادم . (آنندراج ) : صبا بگو به محمدرضا که دیگر بارنمد گرفتم و ...
-
تعارف
لغتنامه دهخدا
تعارف . [ ت َ رُ ] (ع مص ) یکدیگر را شناختن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). همدیگر را شناختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). شناختن دو نفر یکدیگر را. (فرهنگ نظام ). || در تداول امروزی ، خوش آم...
-
فربی
لغتنامه دهخدا
فربی . [ ف َ ] (ص ) به معنی فربه باشدکه در مقابل لاغر است . (برهان ). از اوستا تروپیثوه ، پهلوی فرپیه ، هندی باستان پراپیتو ، وخی فربی ، سریکلی فربه ، در اوراق مانوی به پارتی فربیو به معنی چاق است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). از: فر + پیه ؛ به معنی پیه...
-
چسپیدن
لغتنامه دهخدا
چسپیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) اتصال یافتن جسمی باشد بجسمی دیگر که انفصال آن مشکل بود. (برهان ) (آنندراج ). اتصال یافتن و متصل شدن . (ناظم الاطباء). وصل شدن چیزی به چیزی . (فرهنگ نظام ). چفسیدن . چپسیدن . بشلیدن . دوسیدن . ملصق شدن . التصاق . التساق . الت...
-
نهاری
لغتنامه دهخدا
نهاری . [ ن َ ] (اِ) اندکی مایه طعام بود که بخورند و گویند نهاری کنیم تا طعامی دیگر رسیدن ، چنانکه بعضی دیگر گویند صفرا بشکنیم از آن سبب که نهار باشد یعنی ناشتا که چون آن خورند آن را نهاری گویند یعنی ناشتا شد. (لغت فرس اسدی ص 518). طعام ناشتا باشد یع...