کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام و نشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نام و نشان
لغتنامه دهخدا
نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) هویت . عنوان . اسم و رسم : که دانست نام و نشان فرودکز او شاه را دل بخواهد شخود. فردوسی .بپرسید از ایشان یکی راهبان که با من بگوئید نام و نشان . شمسی (یوسف و زلیخا).نگذرد چندی کاندر همه آفاق جهان نگذارد...
-
واژههای مشابه
-
هونگ نام
لغتنامه دهخدا
هونگ نام . (اِخ ) از شهرهای کره ٔ شمالی ، دارای 150000 تن جمعیت . (فرهنگ عمید).
-
شاه نام
لغتنامه دهخدا
شاه نام . (اِ مرکب ) نوعی از مزامیر. (فرهنگ سروری ) (شرفنامه ٔ منیری ). نوعی از ساز. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء).
-
شاه نام
لغتنامه دهخدا
شاه نام . (اِخ ) نام شهری از ولایت شروان . (فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء).
-
نام درآوردن
لغتنامه دهخدا
نام درآوردن . [ دَ وَ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . (ناظم الاطباء). نام برآوردن . شهرت یافتن . بلندنام شدن . نام درکردن .
-
نام درکردن
لغتنامه دهخدا
نام درکردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . (ناظم الاطباء). به نیکنامی در همه جا نامور شدن . (آنندراج ).
-
نام زابی
لغتنامه دهخدا
نام زابی . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام صفات خداست مقابل نام بشین . (ناظم الاطباء). از برساخته های دساتیر است . رجوع به فرهنگ دساتیر ص 278 شود.
-
نام زدن
لغتنامه دهخدا
نام زدن .[ زَ دَ ] (مص مرکب ) نام به زبان آوردن . (ناظم الاطباء). || نام کسی را زدن یا نام کسی را از دفتر زدن ؛ بر نام او خط کشیدن . او را فراموش کردن .
-
نام کشیدن
لغتنامه دهخدا
نام کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) نام دادن . || دشنام دادن . سرزنش کردن . ملامت نمودن . (ناظم الاطباء).
-
نام گذاشتن
لغتنامه دهخدا
نام گذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) اسم گذاشتن . اسم چیزی را معین کردن . (ناظم الاطباء). نامیدن . تسمیه . نام نهادن . || کنایه از نام به یادگار گذاشتن . (آنندراج ). نام باقی گذاشتن . نام از خود بجا گذاشتن .
-
نام گردانیدن
لغتنامه دهخدا
نام گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تغییر نام دادن . اسم عوض کردن . (ناظم الاطباء).
-
نام گستردن
لغتنامه دهخدا
نام گستردن . [ گ ُ ت َ دَ ] (مص مرکب ) عمل نام گستر. || شهرت یافتن . مشهور شدن . به شهرت رسیدن .
-
نام نوشتن
لغتنامه دهخدا
نام نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) ثبت نام کردن . نام نویسی . ثبت اسم .
-
نام بخشنده
لغتنامه دهخدا
نام بخشنده . [ ب َ ش َدَ / دِ ] (نف مرکب ) نام بخش . رجوع به نام بخش شود.