کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نام و نام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آرام
لغتنامه دهخدا
آرام . (اِخ ) نام کوهی یا آن کوه که میان مکه و مدینه است . || نام پدر عاد نخستین یا نام پدر عاد پسین یا نام شهر و یا نام مادر ایشان و یا نام قبیله ٔ ایشان . || نام آبی بدیار جذام در اطراف شام .
-
استر و مردخای
لغتنامه دهخدا
استر و مردخای . [ اِ ت ِ رُ م ُ دَ ] (اِخ ) نام یکی از کتابهای تورات . ابن الندیم در الفهرست گوید: حشوارش نام یکی از کتب تورات و مرادف مجله است - انتهی . و آنرا یهود مگلت می نامند که صورت دیگر مجله است . و حشوارش نام قدیم این کتاب نزد اسرائیلیان بوده...
-
شرم
لغتنامه دهخدا
شرم . [ ش َ رَ ] (اِ) نام درختی در گیلان . نام درخت اولس ، که آن را در لاهیجان بدین نام خوانند و شباهت نام فارسی و فرانسه غریب است . مُمَرز، این درخت برای سوخت به مصرف می رسد و برگ و پوست آن را دواب می خورند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات شود.
-
مخران
لغتنامه دهخدا
مخران . [ م َ ] (اِخ )نام دیری و کلیسائی است که معبد ترسایان باشد. گویند بناکننده ٔ آن مخران نام داشته و به نام او شهرت یافته . (برهان ) (آنندراج ). معبد ترسایان که به اسم بانی معروف است ... (غیاث ). نام کشیشی از ترسایان که دیری بنا کرده به نام وی اش...
-
لاوی
لغتنامه دهخدا
لاوی . (اِخ ) نام دیهی میان بیسان و نابلس . گورلاوی پسر یعقوب بدانجا و نام این ده از نام اوست . (معجم البلدان ).
-
ابی
لغتنامه دهخدا
ابی . [ اَب ْ با ] (اِخ ) نام نهری میان کوفه و قصر بنی مقاتل . || نام نهری بواسط عراق . || نام چاهی بمدینه بنی قریظه را. || نام چاهی بمدینه ٔ طیبة.
-
آس
لغتنامه دهخدا
آس . (اِخ ) نام قومی از ایرانیان ، ساکن قفقاز مرکزی . زبان این مردم لهجه ای از فارسی است و ایشان را ایرُن و اِس و اُسِت نیز نامند. و آنان مردمی قوی با مویهای خرمائی و چشمهای آسمانگونه باشند و در قدیم پادشاهی و مملکتی به همین نام داشته اند. عده ٔ کنون...
-
شهدان
لغتنامه دهخدا
شهدان . [ ش َ ] (اِخ ) نام جائی و نام کوهی . (ناظم الاطباء).
-
پارناس
لغتنامه دهخدا
پارناس . (اِخ ) نام آپولون رب النوع یونانی و نام «موزها».
-
آهار
لغتنامه دهخدا
آهار. (اِخ )نام گردنه ای میان شهرستانک و رودبار در ایالت تهران . || نام دره ای در ناحیه ٔ رودبار طهران و نام قریه ای در آن درّه در نزدیک قریه ٔ اوشان ، و در این دره معادن سنگ گچ فراوانست . || نام یکی از آب راهه های جاجرود که در اوشان بجاجرود پیوندد.
-
حرون
لغتنامه دهخدا
حرون . [ ح َ ] (اِخ ) نام اسب ابوصالح مسلم باهلی بن عمرو. || نام اسپ شقیق بن جریر باهلی . || نام اسپ مقسم بن کثیر. || نام اسپی است نر از عرب که اسپهای مشهور از قبیل بطان و بطین و ذائد و جز آن از نسل وی باشند.
-
ابدشهر
لغتنامه دهخدا
ابدشهر. [ ] (اِخ ) در مؤیدالفضلا گوید نام رودی و نام شهری است و ظاهراً تصحیف ابرشهر باشد.
-
آذرخش
لغتنامه دهخدا
آذرخش . [ ذَ خ ُ ] (اِ مرکب ) نام روز آذر است از ماه آذر و فارسیان در این روز که نام ماه و نام روز مطابقت دارد جشن کنند و آتشکده ها را زینت دهند و در این روز موی ستردن و ناخن گرفتن و به آتش خانه شدن را نیک دانند.
-
شاهین
لغتنامه دهخدا
شاهین . (اِخ ) این کلمه را بعنوان نام بکار برده اند چنانکه بیست و دو تن از سران و ناموران ایرانی و ارمنی و ترک و تازی که شاهین نام داشتند در نام نامه ٔ ایرانی یاد شده اند. (فرهنگ ایران باستان ص 296 و بعد).
-
دیانوش
لغتنامه دهخدا
دیانوش . [ دَ ] (اِخ ) نام دریازن و دزدی دریائیست در قصه ٔ وامق و عذرای (از اسدی ). نام مهتر دزدانی باشد که در ایام وامق و عذرا در خشکی و دریا دزدی و راهزنی میکردند و بعضی گویند نام شخصی است که عذرا را بفروخت . (برهان ) (از آنندراج ) : بدان راه داران...