کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناملایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناملایم
لغتنامه دهخدا
ناملایم . [ م ُ ی ِ ] (ص مرکب ) درشت . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ناهموار. ناموافق . (ناظم الاطباء). که ملایم و موافق و سازگار نیست . که سازگاری و توافق ندارد.- ناملایم طبع ؛ ناسازگار. که سازگار و موافق طبع نیست . که تحمل آن دشخوار است...
-
جستوجو در متن
-
ناملائم
لغتنامه دهخدا
ناملائم . [ م ُ ءِ ] (ص مرکب ) ناملایم . رجوع به ناملایم شود.
-
ناملایمات
لغتنامه دهخدا
ناملایمات . [ م ُ ی ِ ] (اِ مرکب ) ج ِ ناملایم . سختی ها و دشواریهای زمانه . (ناظم الاطباء). رجوع به ناملایم شود.
-
ناسالم
لغتنامه دهخدا
ناسالم . [ ل ِ ] (ص مرکب ) مقابل سالم . بیمار. ناتندرست . مریض . رنجور. علیل . دردمند. || ناسازگار. ناملایم . نامعتدل . || آلوده . مخالف بهداشت : هوای ناسالم . || ناتو. ناقلا. نادرست . نابکار. ماجراجو. ناملایم . آشوب طلب . شرانگیز.
-
طملة
لغتنامه دهخدا
طملة. [ طُ ل َ ] (ع اِ) کار زشت و ناملایم . گویند: وقع فلان فی طملة؛ ای امر قبیح . (منتهی الارب ).
-
زغزغ
لغتنامه دهخدا
زغزغ . [ زُ زُ ] (اِ) احساس ناملایم در زخم و جراحت و جای سوختگی . (ناظم الاطباء).
-
ناخراشیده
لغتنامه دهخدا
ناخراشیده . [ خ َ دَ / دِ] (ن مف مرکب ) ناخار. ناتراشیده . ناهموار. ناملایم . مرادف ناتراشیده . رجوع به ناتراشیده و خراشیده شود.
-
نچسبیدنی
لغتنامه دهخدا
نچسبیدنی . [ ن َ چ َ دَ ] (ص لیاقت ) که چسبیدنی نیست . که نمی چسبد. مقابل چسبیدنی . || نامطبوع . ناملایم .
-
خاطرآزار
لغتنامه دهخدا
خاطرآزار.[ طِ ] (نف مرکب ) خاطر ناراحت کننده . آزاررساننده ٔ خاطر. امر ناراحت کننده . امر ناملایم . امر غیرمطبوع .
-
جنسی کردن
لغتنامه دهخدا
جنسی کردن . [ ج َ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درمورد بچه ، با هر ناملایم خرد بهانه گرفتن . بی تابی کردن و گریستن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به جَنَس شود.
-
نخراشیده
لغتنامه دهخدا
نخراشیده . [ ن َ خ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خراشیده ناشده . مقابل خراشیده . رجوع به خراشیده شود. || ناخار. ناخراشیده و ناتراشیده . ناهموار. ناملایم . خشن . بی ادب . رجوع به ناخراشیده شود.
-
دچار
لغتنامه دهخدا
دچار. [ دُ ] (اِ) دو چار. دو چهار. ملاقات کردن . رسیدن دو کس بهمدیگر بیک ناگاه و یا بی خبر. (برهان ). تصادم ناگهانی دو تن بهم . رسیدن به ناموافقی یا جانوری درنده یا امری ناملایم . || (ص ) گرفتار. مبتلی .
-
زق زق
لغتنامه دهخدا
زق زق . [ زُ زُ ] (اِ) زغزغ و احساس ناملایم در زخم و جای سوختگی . (ناظم الاطباء). با کردن و افتادن صرف شود: از بس آب سرد بود که دستهام به زق زق افتاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ناخوش آیند
لغتنامه دهخدا
ناخوش آیند. [ خوَش ْ / خُش ْ ی َ ] (نف مرکب ) چیزی که خوش آیند و مطبوع و دلپسند نباشد. (ناظم الاطباء). نادلپسند. نادلپذیر. که مطبوع نیست . که مورد پسند خاطر نیست . ناملایم . نامطبوع . نامقبول .