کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامفهوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامفهوم
لغتنامه دهخدا
نامفهوم . [ م َ ] (ص مرکب ) غیرقابل فهم . مبهم . ناروشن . بغرنج . پیچیده . که قابل فهم و درک نیست : میان اهل زمان هیچگونه دانش نیست که آن به خاطر تو مشکل است و نامفهوم .سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
نامفهومی
لغتنامه دهخدا
نامفهومی . [ م َ ] (حامص مرکب ) ابهام . پیچیدگی . بغرنجی . قابل فهم و درک نبودن . صفت نامفهوم . رجوع به نامفهوم شود.
-
ونگ زدن
لغتنامه دهخدا
ونگ زدن . [ وَ / وِ زَ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، آهسته و نامفهوم چیزی را به کسی گفتن . || ونگ ونگ کردن .
-
تمجمج کردن
لغتنامه دهخدا
تمجمج کردن . [ ت َ م َ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلمات را نامفهوم و جویده جویده ادا کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جاویده
لغتنامه دهخدا
جاویده . [ دَ / دِ ](ن مف ) جویده . آنچه جویده شده . رجوع به جویدن شود.- جاویده تکلم کردن ؛ دَنْدَنه کردن . من و من کردن . نامفهوم سخن گفتن .
-
رطینی
لغتنامه دهخدا
رطینی . [ رُ طَ نا ] (ع اِ) یا رُطَینا یا رُطَّینی ̍ سخن ، و گفته اند سخن نامفهوم . گویند: مارطیناک هذه ؛ ای «ماکلامک ». (از اقرب الموارد).
-
زهزقة
لغتنامه دهخدا
زهزقة. [ زَ زَ ق َ ] (ع اِ) کلام نامفهوم مانند هینمة . (از ذیل اقرب الموارد).
-
طخیاء
لغتنامه دهخدا
طخیاء. [ طَخ ْ ] (ع ص ) شب تاریک . || سخن نامفهوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قر و لند
لغتنامه دهخدا
قر و لند. [ ق ُرْ رُ ل ُ ] (اِ مرکب ) اعتراض و ناخشنودی نمودن از کاری یا از کسی به سخنان نامفهوم . زیر لب غریدن . با کردن صرف شود.
-
غر کردن
لغتنامه دهخدا
غر کردن . [ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم . سخن گفتن اعتراض آمیز. ناخشنودی کردن با کلماتی نامفهوم . غر زدن . غرغر کردن . لندیدن . لندلند کردن . ژکیدن . قرقر کردن . رجوع به مدخل های مذکور شود.
-
من من کردن
لغتنامه دهخدا
من من کردن . [ م ِ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صریح نگفتن . تمجمج . تجمجم . تغمغم . (یادداشت مرحوم دهخدا). منگ منگ کردن . جویده جویده و نوعی تودماغی حرف زدن . کلمات را جویده جویده و به صدای آهسته و به صورتی نامفهوم ادا کردن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال ز...
-
غان و غون
لغتنامه دهخدا
غان و غون . [غان ْ ن ُ ] (اِ صوت مرکب ) حکایت صوت بچه های دوسه ماهه . و بطور کلی اصوات نامفهوم که از دهان طفل شیرخواره پیش از سخن گفتن برمی آید. و با افتادن و کردن صرف شود: بچه به غان و غون افتاد. بچه غان و غون می کند.
-
غرغر کردن
لغتنامه دهخدا
غرغر کردن . [ غ ُ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم . غر زدن . (فرهنگ نظام ). سخن گفتن اعتراض آمیز.لندیدن . ژکیدن . ناخشنودی نمودن با کلماتی نامفهوم . لندلند کردن . قرقر کردن . رجوع به غرغر و قرقر شود.
-
تارتاگلیا
لغتنامه دهخدا
تارتاگلیا. (اِ) صورت ظاهری که بازی کنندگان کمدی ایتالیائی بخود دهند. منشاء آن از ناپل است . بکاربرنده ٔ آن نوکری است پرچانه ، با گفتاری تند و نامفهوم ، دائماً در خشم ، چاق و چله ، خودستا و ترسو، تنگ نظر و دارای عینکی درشت برنگ آبی . این نمونه در کشور...