کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامعلوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامعلوم
لغتنامه دهخدا
نامعلوم . [ م َ ] (ص مرکب ) غیرمعین . (ناظم الاطباء). مجهول . نامشخص : که راه مخوف است و... هنگام حرکت نامعلوم . (کلیله و دمنه ). || نشناخته . (ناظم الاطباء). نامعروف .
-
جستوجو در متن
-
نامعلومی
لغتنامه دهخدا
نامعلومی . [ م َ ] (حامص مرکب ) نامشخصی . معلوم و معین نبودن . صفت نامعلوم . رجوع به نامعلوم شود.
-
لهار
لغتنامه دهخدا
لهار. [ ل ُ ] (اِخ ) نام شهری و مدینه ای است نامعلوم . (برهان ).
-
هولس
لغتنامه دهخدا
هولس . [ ] (اِ) جان که به عربی روح گویند. حرکت این کلمه نامعلوم است . (از برهان ) (آنندراج ).
-
اردمی
لغتنامه دهخدا
اردمی . [ ] (اِ) اَزْدَمی . نام جانوریست نامعلوم . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
علی الاجمال
لغتنامه دهخدا
علی الاجمال . [ ع َ لَل ْ اِ ] (ع ق مرکب ) مجملاً. بطور مجمل و نامعلوم . براجمال . باجمال . و رجوع به اجمال شود.
-
ناممیز
لغتنامه دهخدا
ناممیز. [ م ُ م َی ْ ی َ ] (ص مرکب ) تمیز داده ناشده . نامشخص . نامعین . نامعلوم . جدا و مشخص ناشده .
-
متعمس
لغتنامه دهخدا
متعمس . [ م ُ ت َ ع َم ْ م ِ ] (ع ص ) مشوش و نامعلوم . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
پربرناوش
لغتنامه دهخدا
پربرناوش . [ ] (اِ) با حرکت نامعلوم . لفظی است بمعنی آسمان که عربان فلک خوانند. (برهان ).
-
جهنم دره
لغتنامه دهخدا
جهنم دره . [ ج َ هََ ن ْ ن َ دَرْ رَ / رِ] (اِ مرکب ) جای نامعلوم در تداول عامه ، هنگامی که ندانند کسی بکجا رفته و از رفتن او یا نبودن او خشمگین باشند گویند: نمیدانم کدام جهنم دره ای رفته است .
-
دیر ابن عامر
لغتنامه دهخدا
دیر ابن عامر. [ دَ رِ اِ ن ِ م ِ ] (اِخ ) محل آن نامعلوم است و ذکر آن در اشعار عیاش الضبی آمده است . (از معجم البلدان ).
-
انجوک
لغتنامه دهخدا
انجوک . [ اَ ] (اِ) انجرک . مرزنجوش . (یادداشت مؤلف ). || (اِخ ) نام دشت و بیابانی است نامعلوم . (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). و رجوع به انجرک شود.
-
نشناخته
لغتنامه دهخدا
نشناخته . [ ن َ ش ِ ت َ / ت ِ / ن َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) شناخته ناشده . ناشناس . منکر. غیرمعروف . || نامعلوم . نامعین . ناآشکار. مجهول . || (ق مرکب ) بنشناخت . ناشناس . بی آنکه بشناسد. متنکراً. نادانسته .
-
طائی
لغتنامه دهخدا
طائی . (اِخ ) (الَ ...) یکی از شیوخ رواة حدیث که در روزگار ابوداود به اصفهان آمد. نامش نامعلوم است . پاره ای از متأخرین گویند: محتمل است که شیخ مزبور یحیی بن عبدویة البغدادی باشد. (نقل به معنی از الموشح ).