کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامعروف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامعروف
لغتنامه دهخدا
نامعروف . [ م َ ] (ص مرکب ) مجهول . غیرمعروف . نکره . (ناظم الاطباء). || ناخوب . ناصواب . ناپسندیده . مذموم . نکوهیده . غیرمعروف . مقابل معروف به معنی خوب و پسندیده و مقبول .
-
جستوجو در متن
-
نامعروفی
لغتنامه دهخدا
نامعروفی . [ م َ] (حامص مرکب ) گمنامی . معروف نبودن . صفت نامعروف .
-
آشوغ
لغتنامه دهخدا
آشوغ . (ص ) مجهول . غیرمعروف . ناشناس . نامعروف . (تحفةالاحباب اوبهی ). گمنام : چه کنم از جفای دهر که من هستم آشوغ در میان شما.طرطری .
-
ادواردز
لغتنامه دهخدا
ادواردز. [ اِ ] (اِخ ) طبیعی دان انگلیسی ، متولد در وِستهام (1693 - 1773م .). او راست : تاریخ طبیعی پرندگان نامعروف .
-
نامعلوم
لغتنامه دهخدا
نامعلوم . [ م َ ] (ص مرکب ) غیرمعین . (ناظم الاطباء). مجهول . نامشخص : که راه مخوف است و... هنگام حرکت نامعلوم . (کلیله و دمنه ). || نشناخته . (ناظم الاطباء). نامعروف .
-
مشظة
لغتنامه دهخدا
مشظة. [ م َ ظَ ] (ع اِ) اخبار پنهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). خبرهای پنهان و هر چیز نامعروف و مشکوک . (ناظم الاطباء).
-
ناشنا
لغتنامه دهخدا
ناشنا. [ ش ِ ](ص مرکب ) ناآشنا. بی اطلاع . بی خبر. (ناظم الاطباء). || ناآشنا. بیگانه . مقابل آشنا : دی همه او بوده ای امروز چون دوری از او؟ناجوانمردی بود دی دوست و اکنون ناشنا. سنائی .|| غیر معروف . (ناظم الاطباء). ناشناس . نامعروف .
-
نام و نشان
لغتنامه دهخدا
نام و نشان . [ م ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) هویت . عنوان . اسم و رسم : که دانست نام و نشان فرودکز او شاه را دل بخواهد شخود. فردوسی .بپرسید از ایشان یکی راهبان که با من بگوئید نام و نشان . شمسی (یوسف و زلیخا).نگذرد چندی کاندر همه آفاق جهان نگذارد...
-
بی نام
لغتنامه دهخدا
بی نام . (ص مرکب ) (از: بی + نام ) گمنام . مجهول الاسم . (آنندراج ). بی اسم و رسم .بی نشان . شخص نکره ٔ غیرمعروف . (ناظم الاطباء). مجهول .خامل . نامعروف . مقابل نامور. بی اشتهار : چو بی نام و بیکام و بی تن شدندگریزان بکوه هماون شدند. فردوسی .به یک ما...
-
یزن
لغتنامه دهخدا
یزن . [ ی َ زَ ] (اِخ ) رودباری است و نام ذویزن پادشاه حمیر از آن است زیرا از آن رودبار حمایت و نگهداری کرد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام وادیی . (ناظم الاطباء). نام وادیی است در یمن . (از معجم البلدان ). وادیی است به یمن که «ذو» بدان اضا...
-
مبهم
لغتنامه دهخدا
مبهم . [ م ُ هََ ] (ع ص ) دربسته . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از ذیل اقرب الموارد). || اصم . (محیطالمحیط). || بیهوش . ضربه ُ فوقع مبهماً؛ ای مغشیا علیه لاینطق و لایمیز. (ذیل اقرب الموارد). || کار فروبسته . (منتهی الارب )...
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (ع اِ) (حدیث ...) در اصطلاح علم درایت نوعی از احادیث به این لقب شناخته شود. آملی گوید: و حسن آن است که در اسناد آن تهمتی نباشد،و شاذ نبود... و بعضی از متأخران گفتند: حسن آن است که در او ضعفی غیرمحتمل نباشد. و صلاحیت آن داشته باشد ک...