کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامبرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامبرده
لغتنامه دهخدا
نامبرده . [ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نامدار. (برهان قاطع) (از فرهنگ رشیدی ) (از بهار عجم ). نام آور. مشهور. (فرهنگ نظام ). مشهور. معروف . (از ناظم الاطباء). || اسم مفعول از «نام بردن »، نامبرده در افغانستان به معنی «مذکور» و «گفته شده » استعمال شود...
-
جستوجو در متن
-
مابرسام
لغتنامه دهخدا
مابرسام . [ ب َ ] (اِخ ) از قرای مرو است و میم سامش خوانند و در چهار فرسخی شهر نامبرده واقع شده است . (از معجم البلدان ).
-
میخ ساز
لغتنامه دهخدا
میخ ساز. (اِخ ) نام پنج آبادی به نام نیجو، کوه ، میر، کلاکندلوس ، گیل کلا، پی ده از دهستان زانوس رستاق کجور شهرستان نوشهر است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به هر یک از پنج آبادی نامبرده شود.
-
باتیل
لغتنامه دهخدا
باتیل . (اِخ ) نام جوانی مشهور به حسن و جمال از اهالی جزیره ٔ سیسام ، پولیکراتس فرمانفرمای جزیره ٔ نامبرده و شاعر مشهور آناکرئون عاشق وی بودند و اولی مجسمه ای برای او ساخته و دومی هم غزلهای بسیار در حق وی سروده است . (قاموس الاعلام ترکی ج 2).
-
سامی
لغتنامه دهخدا
سامی . (ص نسبی ) قومی است منسوب به سام بن نوح ، نژاد سامی عبارت از آشوری و عربی و آکدی (بابلی قدیم )، عبری ، سریانی ، آرامی و کنعانی قدیم و غیره است و منظور از زبانهای سامی مراد زبان اقوام نامبرده است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
طاهر وحید
لغتنامه دهخدا
طاهر وحید. [ هَِ رِ وَ ] (اِخ ) محمدطاهر وحید. او راست : مجموعه ای در «توحید» که صاحب الذریعه آنرا در کتابخانه ٔ سیدنصراﷲ تقوی دیده است و مینویسد: ظاهراً وی بجز میرزا طاهر وحید قزوینی است که نصرآبادی در ص 17 تذکره ٔ خود از وی نامبرده و ما در ص 36 بدا...
-
طرازبند
لغتنامه دهخدا
طرازبند. [ طُ ب َ ] (اِخ ) در مجمل التواریخ و القصص یکی از شهرهای اقلیم پنجم را بنام طرازبند آورده ، ولی در حاشیه ٔ کتاب مذکور از کتاب اعلاق النفیسة ابن رسنه کلمه ٔ نامبرده را به «طراربند» تصحیح نموده است . رجوع به طراربند شود. (مجمل التواریخ و القصص...
-
اسکریبنیانوس
لغتنامه دهخدا
اسکریبنیانوس . [ اِ ب ُ ] (اِخ ) یکی از کنسولهای روم . در آن زمان که کلودیوس اعلان امپراطوری خود کرد (32 م .) نامبرده با سپاهش در دالماسی بود، او نیز چنان هوسی پخت و پادشاهی خویش را پیش کشید اما سپاهیانش موافقت نکرده ترک وی گفتند و در سنه ٔ 42 م . در...
-
باغ بلبل
لغتنامه دهخدا
باغ بلبل . [ غ ِ ب ُ ب ُ ] (اِخ ) باغی است در صفاهان . (آنندراج ). باغی بمساحت هشتاد و پنجهزار گز مربع که در مشرق چهارباغ قدیم اصفهان بوده و هشت بهشت نیز خوانده میشده است . (از گزارشهای باستانشناسی ج 3 ص 205).شاردن در سیاحت نامه ٔ خود از این باغ نامب...
-
پیت
لغتنامه دهخدا
پیت . (اِخ ) نام جزیره ای ملحق به زلاند جدید. واقع در طرف جنوب شرقی جزیره ٔ وارکاوری و بوسیله ٔ تنگه ای بهمین نام از جزیره ٔ نامبرده جدا شده است و آن جمله ٔ جزائر غیرمسکونه و مستور بخار مغیلان است و تعدادی جزائر کوچک گرداگرد آن قرار دارد. و فقط در سا...
-
حمیدتاینکو
لغتنامه دهخدا
حمیدتاینکو. [ ح َ ] (اِخ ) برادر براق حاجب قتلغخان مؤسس سلسله ٔ قره ختائیان و نیز پدر سلطان قطب الدین محمد سوم پادشاه سلسله ٔ نامبرده است . (قاموس الاعلام ). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ترجمه ٔ لین پول ص 163 شود.
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. (اِخ ) ابن رباح الهذلی . وی از حسن قدری روایت می کند. ابن عدی در باره ٔ او میگوید: روایات او نزد من بی اشکال است . وی از عکرمه روایت دارد و وکیع و قطان از وی فرا گرفته اند. ابن حبان در ثقات او را نامبرده و گفته سعیدبن زید از او روایت میکند. ابن...
-
خبیب
لغتنامه دهخدا
خبیب . [ خ ُ ب َ ] (اِخ ) نام موضعی است بمصر بنابر قول نصر . ابن السکیت آنرا حلوان مصر آورده است و کثیر آن را در این ابیات نامبرده : الیک ابن لیلی تمتطی العیس صحبتی ترامی بنامن مبرکین المنافل تخلل احواز الخبیب کانهاقطار قارب اعداد حلوان ناهل .(از معج...
-
گارد
لغتنامه دهخدا
گارد. (اِخ ) نام رودخانه ای است در فرانسه در مصب رود رُن به طول 113 هزارگز. یک قنات بزرگ رومی از آن میگذرد. به ترکی غارد. قاموس الاعلام ترکی آرد: نهری است در قسمت جنوبی فرانسه و تابع رودخانه ٔ رونیه . از اتحاد دو نهر غاردون دانه و زوغاردون داله که از...