کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامانده
لغتنامه دهخدا
نامانده . [ دَ / دِ ](ن مف مرکب ) نمانده . باقی نمانده . || غیرخسته . مقابل مانده ، به معنی خسته . رجوع به مانده شود.
-
جستوجو در متن
-
گردا
لغتنامه دهخدا
گردا. [ گ َ ] (نف ) گردان . (برهان ) (اوبهی ). گردنده . (آنندراج ). مخفف گردان است . دَوّار. دورزننده : کسی کز خدمتت دوری کند هیچ بر او دشمن شده گردون گردا. عسجدی .ما مانده شدستیم و گشته سوده ناسوده و نامانده چرخ گردا. ناصرخسرو.بنگر به چشم خاطر و چشم...
-
صبوری خراسانی
لغتنامه دهخدا
صبوری خراسانی . [ ص َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) نام وی حاجی میرزا کاظم و از احفاد صبوری کاشانی و برادرزاده ٔ فتحعلی صباست . جدّ وی در روزگار محمدشاه بخراسان شد و صبوری در حدود سال 1259 هَ . ق . در مشهد متولد گردیدو در آنجا نشأت یافت و در قصیده سرائی ماهر گشت...
-
مانده شدن
لغتنامه دهخدا
مانده شدن . [ دَ /دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متوقف شدن و از کار افتادن ازتعب و خستگی . (ناظم الاطباء). بیش کار نتوانستن . خسته شدن (به معنی متداول امروز). کَل ّ. کلال . اعیاء. لغوب . استحسار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عاجز شدن . از کار افتادن . خسته ش...