کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نالندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نالندگی
لغتنامه دهخدا
نالندگی . [ ل َ دَ / دِ ] (حامص ) ناله و گریه . اندوه و الم . زاری و آه . (از ناظم الاطباء). نالان بودن . نالانی . || بیماری . مریضی . بیمار نالان و بستری بودن . رجوع به نالنده شود : ز نالندگی چون سبکتر شودفدای تن شاه کشور شود.فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
بالندگی
لغتنامه دهخدا
بالندگی . [ ل َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی بالنده . عمل بالنده . رشد. نمو : ز سرو سهی رفت بالندگی طبیعت درآمد به نالندگی .نظامی .
-
الة
لغتنامه دهخدا
الة. [ اِل ْ ل َ ] (ع اِ) هیئت نالندگی . (منتهی الارب ). نوعی از نالیدن . اَل ّ بمعنی نالیدن بیمار و بنای نوع از آن قیاساً اِلَّة است . || قرابت . ج ، اِلَل . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد).
-
درواخ
لغتنامه دهخدا
درواخ . [ دَرْ ] (اِ، ص ) دژواخ . حالت برخاستن از بیماری باشد که به عربی نقاهت گویند. (برهان ). نقاهت از بیماری . (از آنندراج ) (انجمن آرا). حالتی را گویند که کسی از بیماری برآمده به صحت کامل نرسیده باشد و آنرا به تازی نقاهت خوانند. (جهانگیری ). بیما...