کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناقل
لغتنامه دهخدا
ناقل . [ ق ِ ] (اِخ ) ابن عبید. محدث است . (منتهی الارب ).
-
ناقل
لغتنامه دهخدا
ناقل . [ ق ِ ] (ع ص ) برنده ٔ چیزی از جائی به جائی . (فرهنگ نظام ). از جائی به جائی برنده . (آنندراج ). آنکه چیزی را از جائی به جائی می برد. برنده و بردارنده و حمل کننده و کسی که چیزی را از جائی به جائی می برد. (ناظم الاطباء). از جائی به جائی برنده ....
-
جستوجو در متن
-
نقلاء
لغتنامه دهخدا
نقلاء. [ ن ُ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناقل . رجوع به ناقل شود.
-
نقله
لغتنامه دهخدا
نقله . [ ن َ ق َ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) نَقَلة. ج ِ ناقل . نقل کنندگان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). از جائی به جائی برندگان . (ناظم الاطباء). رجوع به ناقل شود.- نقله ٔ احوال ؛ مورخین . (ناظم الاطباء). رجوع به ناقل شود.
-
نقلة
لغتنامه دهخدا
نقلة. [ ن َ ق َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناقل . رجوع به ناقل شود. || (اِ) نقلةالوادی ؛ آواز سیل رودبار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).صدای سیل وادی . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
دادویه
لغتنامه دهخدا
دادویه . [ وَی ْه ْ / دو ی َ ] (اِخ ) ابن شهریار اصفهانی یکی از ایرانیان ناقل و مترجم از فارسی . (لکلرک ج 1 ص 381).
-
ابن سالم کاتب
لغتنامه دهخدا
ابن سالم کاتب . [ اِ ن ُ ل ِ م ِ ت ِ ] (اِخ ) یکی از ایرانیان ناقل و مترجم از فارسی . (لکلرک ج 1 ص 280).
-
اظار
لغتنامه دهخدا
اظار. [ اَظْ ظا ] (ع ص ) شیردهنده . مرضعة. ناقل آن ناموثق است و اسناد آن را نیاورده و از الفاظی است که هیچیک از ثقات آن را یاد نکرده است . (از ذیل اقرب الموارد).
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو ] (اِخ )ابن ابی سهل بن نوبخت . وی ناقل یک قسمت از اخبار ابونواس شاعر و از معاشران اوست . (خاندان نوبختی ص 18).
-
ابن دهان
لغتنامه دهخدا
ابن دهان . [ اِ ن ُ دَهَْ ها ] (اِخ ) نام طبیبی بزرگ و مترجم و ناقل از کتب هند. او از اطبای بیمارستان برامکه بوده است . (لکلرک ). ظاهراً مراد ابن دُهن است که ابن الندیم ترجمه ٔاو را در الفهرست آورده است . رجوع به ابن دهن شود.
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح َ ک َ ] (اِخ ) ابن حارث . یکی از اصحاب است ودر اکثر غزوات در حضور حضرت نبوی بود. بعداً در بصره سکونت گزید و ناقل برخی از احادیث شریفه میباشد.
-
ابوثابت
لغتنامه دهخدا
ابوثابت . [ اَ بو ب ِ ] (اِخ ) سلیمان بن سعد مولی حسین . کاتب رسائل عبدالملک وهشام بن عبدالملک و ناقل دیوان شام از رومی بعربی .
-
ارسیجانس
لغتنامه دهخدا
ارسیجانس . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) ارخیجانس . ارشجانس . طبیبی اقدم بر جالینوس زماناً و او راست : کتاب طبیعةالانسان ، و آن بعربی نقل شده و ناقل مجهول است . (ابن الندیم ). و کتاب التفرس . و رجوع به ارخیجانس شود.
-
حسان
لغتنامه دهخدا
حسان . [ ح َس ْ سا ] (اِخ ) ابن جابر. یا ابن ابی جابر السلمی ، صحابیست . او درک غزوه ٔ بدرکرده و ناقل بعض احادیث است . (قاموس الاعلام ترکی ).