کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقص الخلقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناقص الخلقه
لغتنامه دهخدا
ناقص الخلقه . [ ق ِ صُل ْ خ ِ ق َ ] (ع ص مرکب ) ناقص العضو. ناقص خلقت . آنکه در خلقتش نقصی و عیبی باشد. که همه ٔ اعضای بدنش سالم و کامل و طبیعی نباشد. که در اندام کم و کسری داشته باشد. که معیوب و ناقص آفریده شده باشد.
-
واژههای مشابه
-
فاعل ناقص
لغتنامه دهخدا
فاعل ناقص . [ ع ِ ل ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فاعلی است که صدور فعل از او مسبوق به مقدمات و اموری چند و به عبارت دیگر حصول اثر از آن منوط و متوقف بر حرکات و معداتی باشد. درمقابل فاعل تام که بدون معدات و امور دیگر منشاء صدور فعل است . (از فرهنگ ...
-
تجنیس ناقص
لغتنامه دهخدا
تجنیس ناقص . [ ت َ س ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنست که کلمات متجانس در حروف متفق باشند و در حرکات مختلف ، چنانکه قطران گفته است :پیاده شود دشمن از اسب دولت چو باشی بر اسب سعادت سَواربر اسب سعادت سواری وداری بدست اندرون از سعادت سِوار. (المعجم ص...
-
حد ناقص
لغتنامه دهخدا
حد ناقص . [ ح َدْ دِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) تعریفی که بفصل قریب تنها یا با جنس بعید باشد مانند تعریف انسان به ناطق یا جسم ناطق . (تعریفات جرجانی ص 57). رجوع به قول شارح شود.
-
رسم ناقص
لغتنامه دهخدا
رسم ناقص . [ رَ م ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) مرکب از جنس بعید و عرض است ، در مقابل رسم تام . (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی تألیف سجادی ). پس اگر افادت تمییز کلی کند [ رسم ] تام بود والاّ ناقص . (اساس الاقتباس ص 341). آن است که ...
-
سیم ناقص
لغتنامه دهخدا
سیم ناقص . [ م ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم بهبهانی . (آنندراج ). رجوع بدان کلمه و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
کار ناقص
لغتنامه دهخدا
کار ناقص . [ رِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اکنع. (منتهی الارب ). عمل ناتمام .
-
فعل ناقص
لغتنامه دهخدا
فعل ناقص . [ ف ِ ل ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح نحو عربی ) در زبان عرب ،افعالی است که همه ٔ صیغه های آن در زمانهای مختلف صرف نمیشود. (یادداشت مؤلف ). فعل ناقص را ناقص از آن گویند که معنی آن بدون خبر فایده ٔ تام نمی بخشد بخلاف سایر افعال ،...
-
ناقص کردن
لغتنامه دهخدا
ناقص کردن . [ ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناقص کردن کسی را. در تداول ، با زدن ، عضوی از او چون دست یا پا یا چشم را تباه کردن . (یادداشت مؤلف ). || کم کردن . کوچک کردن . کاستن : درشتی نگیرد خردمند پیش نه نرمی که ناقص کند قدر خویش . سعدی .کمال است در نفس ...
-
ناقص الاعضاء
لغتنامه دهخدا
ناقص الاعضاء. [ ق ِ صُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) آنکه در اعضایش نقصی باشد. که یک یا چند عضوش ناقص یا معیوب باشد.
-
ناقص العضو
لغتنامه دهخدا
ناقص العضو. [ ق ِ صُل ْ ع ُض ْوْ ] (ع ص مرکب ) آنکه در عضوی از اعضای بدنش نقصی و عیبی باشد.
-
ناقص العقل
لغتنامه دهخدا
ناقص العقل . [ ق ِ صُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) بی عقل . ابله . نادان . ناقص عقل . (از ناظم الاطباء). کوتاه خرد. کم فهم . نافهم .- امثال :زن ناقص العقل است .
-
ناقص اندام
لغتنامه دهخدا
ناقص اندام . [ ق ِ اَ ] (ص مرکب ) ناقص عضو. ناقص العضو. ناقص الخلقة. ناقص خلقت .
-
ناقص خرد
لغتنامه دهخدا
ناقص خرد. [ ق ِ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) بی عقل . نادان . ابله . کم فهم . بی شعور. بی ادراک : نمی ترسی ای گرگ ناقص خردکه روزی پلنگیْت از هم دَرَد؟سعدی .