کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناقصافزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ناقص العضو
لغتنامه دهخدا
ناقص العضو. [ ق ِ صُل ْ ع ُض ْوْ ] (ع ص مرکب ) آنکه در عضوی از اعضای بدنش نقصی و عیبی باشد.
-
ناقص العقل
لغتنامه دهخدا
ناقص العقل . [ ق ِ صُل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ) بی عقل . ابله . نادان . ناقص عقل . (از ناظم الاطباء). کوتاه خرد. کم فهم . نافهم .- امثال :زن ناقص العقل است .
-
ناقص اندام
لغتنامه دهخدا
ناقص اندام . [ ق ِ اَ ] (ص مرکب ) ناقص عضو. ناقص العضو. ناقص الخلقة. ناقص خلقت .
-
ناقص خرد
لغتنامه دهخدا
ناقص خرد. [ ق ِ خ ِ رَ ] (ص مرکب ) بی عقل . نادان . ابله . کم فهم . بی شعور. بی ادراک : نمی ترسی ای گرگ ناقص خردکه روزی پلنگیْت از هم دَرَد؟سعدی .
-
ناقص خلقت
لغتنامه دهخدا
ناقص خلقت . [ ق ِ خ ِ ق َ ] (ص مرکب ) ناقص طینت . کسی که نقصان ذاتی داشته باشد. (آنندراج ) (از بهار عجم ).
-
ناقص طینت
لغتنامه دهخدا
ناقص طینت . [ ق ِ ن َ ] (ص مرکب ) رجوع به ناقص خلقت و ناقص الخلقه شود.
-
ناقص عقل
لغتنامه دهخدا
ناقص عقل . [ ق ِ ع َ ] (ص مرکب ) کم عقل . کم خرد. نادان . بی عقل . نفهم . کودن . ابله . احمق . کانا : زنان چون ناقصان عقل و دینندچرا مردان ره آنان گزینند؟ ناصرخسرو.نشاید که پادشاه به گفتار زنی ناقص عقل التفات نماید. (سندبادنامه ص 79). لایق و موافق نم...
-
ناقص عقلی
لغتنامه دهخدا
ناقص عقلی . [ ق ِ ع َ] (حامص مرکب ) صفت ناقص عقل . رجوع به ناقص عقل شود.
-
ناقص عقول
لغتنامه دهخدا
ناقص عقول . [ ق ِ ع ُ ] (ص مرکب ) ناقص عقل : که پیش صنم پیر ناقص عقول بسی گفت و قولش نیامد قبول . سعدی .رجوع به ناقص عقل شود.
-
اداء ناقص
لغتنامه دهخدا
اداء ناقص . [ اَ ءِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ) برخلاف اداء کامل است ، مانند نماز شخص منفرد و نماز شخص سابق بر امام در اعمال قبل از امام . (تعریفات جرجانی ).
-
اعداد ناقص
لغتنامه دهخدا
اعداد ناقص . [ اَ دِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و این آن باشد که چون جزوهایش جمله کنی از وی کم باشد، چون هشت که نیمه ٔ او 4 باشد و 4 یک او 2 و 8 یک او یکی و جمله ٔ آن هفت باشد یکی از هشت کمتر. (از التفهیم ص 37).
-
نوشت افزار
لغتنامه دهخدا
نوشت افزار. [ ن ِ وِ اَ ] (اِ مرکب ) لوازم التحریر. (لغات فرهنگستان ). ابزار نوشتن . وسایلی که با آن می نویسند از قبیل کاغذ، قلم ، مداد، جوهر و غیره .
-
زین افزار
لغتنامه دهخدا
زین افزار. [ اَ] (اِ مرکب ) سلیح و کجیم را گویند که یراق جنگ و پوشش اسب باشد در روز جنگ . (برهان ) (از انجمن آرا) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء). سلاح . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زین اوزار. متقدمین از شعراء کلمه ٔ زین افزار را بمعنی ادوات جنگ گرفته ...
-
هفت افزار
لغتنامه دهخدا
هفت افزار. [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) انواع دیگ افزار. آنچه برای خوشمزگی و گوارایی غذا بدان آمیزند : چونکه پختم به دور هفت هزاردیگ پختی چنین به هفت افزار.نظامی .
-
دست افزار
لغتنامه دهخدا
دست افزار. [ دَ اَ ] (اِ مرکب ) افزار دست . دست ابزار. ابزار دست . آله ای که کار دست بدان کنند یا افزار کفش را گویند. (آنندراج ). آلت کار پیشه وران و کاسبان که به هندی هیتار گویند مثل تیشه و رنده و درفش و امثال آن . (غیاث ). ابزار و آلت وادات و اسباب...