کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناف بر خوشی زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناف بر خوشی زدن
لغتنامه دهخدا
ناف بر خوشی زدن . [ ب َ خوَ / خ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) آن است که اگر ماماچه در وقت بریدن ناف طفل نوزائیده خوشحال باشد و به خوشحالی ببرد آن طفل پیوسته خوشوقت بوده به خوشحالی بگذراند، گویند «ناف او رابه خوشی زده اند» و همچنین اگر در ساعت نیک بریده باشند....
-
واژههای مشابه
-
نأف
لغتنامه دهخدا
نأف . [ ن َ ءَ ] (ع مص ) نَاءْف . رجوع به نَاءْف شود.
-
نأف
لغتنامه دهخدا
نأف . [ ن َءْف ْ ] (ع مص ) کوشیدن . جِدّ. (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد). کوشش کردن . (ناظم الاطباء). || خوردن . (از معجم متن اللغة) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). أکل . نَاءَف . (المنجد). || خوردن گزبن چیزی را: نأفه نأفاً؛ اکل خیاره . ...
-
آویخته ناف
لغتنامه دهخدا
آویخته ناف . [ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) اَبْجَر. بَجْراء.
-
پیش ناف
لغتنامه دهخدا
پیش ناف . (اِ مرکب ) در اصطلاح قصابی ، گوشت نواحی ناف گوسفند یا گاو و جز آن . گوشت عضلات شکم در گاو و گوسفند و جز آن : المنقب ؛ پیش ناف اسب . (السامی ).
-
ناف آسمان
لغتنامه دهخدا
ناف آسمان . [ ف ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از قطب فلک . (آنندراج ). وسطالسماء. وسط آسمان . میان آسمان : سپهر گفت بهل مدح روزگار بگوکه آفتاب سوی ناف آسمان آمد.عرفی (از آنندراج ).
-
ناف افکندن
لغتنامه دهخدا
ناف افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از درمانده شدن . (فرهنگ نظام ) (از آنندراج ) : نافه ٔ مشک نباشد به بیابان ختن ناف افکنده به همراهیش آهوی ختا.محمد سعید اشرف (از فرهنگ نظام ) (از بهار عجم ).
-
ناف بریدن
لغتنامه دهخدا
ناف بریدن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بریدن رودگانی که از خارج به ناف جنین بسته است : نوزتان مادر شش روز نباشد که بزادنوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد. منوچهری .با دایه ٔ عفو و سخطت خوی گرفتندچون ناف بریدند شفا را و الم را. انوری .چو نافش بریدند و روزی گس...
-
ناف پری
لغتنامه دهخدا
ناف پری . [ ف ِ پ َ ] (اِ مرکب ) ناف پریان . قسمی شیرینی چون قرصی کوچک که شکل ناف دارد. (یادداشت مؤلف ). || قسمی گره برای زینت . (یادداشت مؤلف ).
-
ناف پیچیدن
لغتنامه دهخدا
ناف پیچیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) ناف پیچ . پیچشی که در ناف به هم رسد. (آنندراج ). || ناف افتادن . (فرهنگ نظام ). رجوع به ناف افتادن شود.
-
ناف خاک
لغتنامه دهخدا
ناف خاک . [ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکم خاک . دل خاک . قعر زمین . بطن زمین . درون زمین . دل زمین : زری کآدمی را کند بیمناک چه در صلب آتش چه در ناف خاک .|| (اِخ ) کنایه از مکه . ناف ارض . رجوع به ناف ارض شود.
-
ناف روز
لغتنامه دهخدا
ناف روز. [ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میانه ٔ روز. (آنندراج ). کنایه از ظهر است . نیمروز.
-
ناف زمین
لغتنامه دهخدا
ناف زمین . [ ف ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ناف خاک . شکم خاک . || مرکز زمین : دهلیز سراست ناف فردوس چون ناف زمین میان کعبه . خاقانی . || (اِخ ) ناف ارض . کنایه از کعبه ٔ معظمه . (برهان قاطع). مکه ٔ معظمه ، برای اینکه مسلمانان تمام روی زمین در نما...
-
ناف شب
لغتنامه دهخدا
ناف شب . [ ف ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نصف شب است . (برهان قاطع) (انجمن آرا). نصف شب . (ناظم الاطباء). دل شب : اگر ناف بهشت از شب تهی ماندآن نمی دانم مرا در ناف شب دانم بهشتی آشکارست این .خاقانی .