کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناف بریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ناف شب
لغتنامه دهخدا
ناف شب . [ ف ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از نصف شب است . (برهان قاطع) (انجمن آرا). نصف شب . (ناظم الاطباء). دل شب : اگر ناف بهشت از شب تهی ماندآن نمی دانم مرا در ناف شب دانم بهشتی آشکارست این .خاقانی .
-
ناف عالم
لغتنامه دهخدا
ناف عالم . [ ف ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مرکز عالم . مرکز زمین . || (اِخ ) به معنی ناف زمین است که کنایه از مکه ٔ معظمه باشد. (برهان قاطع). مکه ٔ معظمه . (غیاث اللغات ). ناف ارض . ناف زمین . رجوع به ناف ارض شود : قدم بر سر ناف عالم نهادبسی ناف...
-
ناف عروسان
لغتنامه دهخدا
ناف عروسان . [ف ِ ع َ ] (اِ مرکب ) قسمی شیرینی . (یادداشت مؤلف ).
-
ناف گسیختن
لغتنامه دهخدا
ناف گسیختن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) ناف افتادن . (فرهنگ نظام )(از آنندراج ). رجوع به ناف افتادن شود : ز سهم کمان رنگ خورشید ریخت ز بیم سنان ناف گردون گسیخت .قدسی (از فرهنگ نظام ).
-
ناف هفته
لغتنامه دهخدا
ناف هفته . [ ف ِهََ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روزسه شنبه است که در وسط هفته واقع است . (برهان قاطع).روز سه شنبه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : فردا که ناف هفته و روز سه شنبه است روزی که هست از شب قدری خجسته تر . انوری .روز می خوردن...
-
ناف بند
لغتنامه دهخدا
ناف بند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) بند ناف نوزاد که برند. (یادداشت مؤلف ).
-
ناف پیچ
لغتنامه دهخدا
ناف پیچ . (اِ مرکب ) درد پیچش . (غیاث اللغات ). ناف پیچیدن . دردی که در ناحیه ٔ ناف پدید آید و شخص را متألم سازد : پر از هند دوات آید برون طاوس کلک من خورد صد ناف پیچ رشک کبک از طرز منقارش .صائب (از آنندراج ).
-
نافه ناف
لغتنامه دهخدا
نافه ناف . [ ف َ / ف ِ ] (اِ مرکب ) عبارت از آهوی مشکین است . (آنندراج ). رجوع به نافه شود.
-
مام ناف
لغتنامه دهخدا
مام ناف . (اِ مرکب ) به معنی ماماچه که پازاج نیز گویند و به تازی قابله خوانند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). قابله . قبول . قَبیل . مولدة. (منتهی الارب ). قابله . ماما. پیشدار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماما (معنی دوم ) شود.
-
ناف بر خوشی گرفتن
لغتنامه دهخدا
ناف بر خوشی گرفتن . [ ب َ خوَ / خ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به ناف بر خوشی زدن شود.
-
ناف بر زمین گذاشتن
لغتنامه دهخدا
ناف بر زمین گذاشتن . [ ب َ زَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) و ناف بر زمین نهادن . سنگین شدن بار حیوان به طوری که شکمش را بر زمین گذارد. (فرهنگ نظام ) : می گذارد ناف از خورشید تابان بر زمین گر فلک بردارد این باری که بر دوش من است . صائب (از آنندراج ).|| مجازاً...
-
ناف به خوشی زدن
لغتنامه دهخدا
ناف به خوشی زدن . [ ب ِ خوَ / خ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) ناف بر خوشی زدن .ناف بر خوشی گرفتن . رجوع به ناف بر خوشی زدن شود.
-
جستوجو در متن
-
نافه زدن
لغتنامه دهخدا
نافه زدن . [ ف َ / ف ِزَ دَ ] (مص مرکب ) ناف زدن . ناف بریدن : قابله بهر مصلحت بر طفل وقت نافه زدن نبخشاید.خاقانی .
-
سر
لغتنامه دهخدا
سر. [ س َرر ] (ع مص ) چوب دراز در زیر سنگ آتش زنه کردن تا آتش بگیرد. || چوب نهادن در میان آتش زنه . (منتهی الارب ). چوب را در طرف سنگ آتش زنه گذاشتن تا بدان آتش گیرد، و آن هنگامی است که میان تهی باشد، گویند: «سر زندک فانه اسر»؛ ای اجوف . (اقرب الموار...
-
بریدن
لغتنامه دهخدا
بریدن . [ ب ُ دَ / ب ُرْ ری دَ ] (مص ) قطع کردن . (آنندراج ).جدا کردن . (ناظم الاطباء). جدا کردن با آلتی برنده چون کارد و غیره . (یادداشت دهخدا). اًبتات . اًترار.اجتباب . اجتذاذ. اجتزاز. احتئمام . اخترام . اختزال . اختضام . اختمام . اًخناب . اًرباذ. ...