کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نافرجامی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نافرجامی
لغتنامه دهخدا
نافرجامی . [ ف َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی نافرجام . رجوع به نافرجام شود. || بی پایانی . بی انتهایی . انجام نداشتن . پایان نداشتن . || بدعاقبتی . بدسرانجامی . بی سرانجامی . فرجام نداشتن . بی سر و سامانی : چون حاصل کار ماست نافرجامی تن دردادیم نیک ...
-
جستوجو در متن
-
نحوسة
لغتنامه دهخدا
نحوسة. [ ن ُ س َ] (ع مص ) بداختر گردیدن . (منتهی الارب ). نحاسة. رجوع به نحوست و نحاسة شود. || (اِمص ) بداختری . نافرجامی . (آنندراج ). نحوست . رجوع به نحوست شود.
-
نحسی کردن
لغتنامه دهخدا
نحسی کردن . [ ن َ ک َ دَ ](مص مرکب ) نافرجامی کردن . (ناظم الاطباء). || در تداول (و بیشتر در مورد اطفال )، بدادائی کردن و با بهانه جوئی عیش و راحت دیگران را منغض داشتن .
-
نحوست
لغتنامه دهخدا
نحوست . [ ن ُ س َ ] (ع مص ) نامبارک و شوم بودن چیزی یا کسی . (فرهنگ نظام ). نحوسة. || (اِمص ) بداختری . نافرجامی . شآمت . بدبختی . نامبارکی . (ناظم الاطباء). ادبار. شومی . نحسی . نحوسة : باد عمرت بی زوال و باد عزت بیکران باد سعدت بی نحوست باد شهدت بی...
-
نحسی
لغتنامه دهخدا
نحسی . [ ن َ ] (حامص ) بداختری . نافرجامی . شآمت . (از ناظم الاطباء). نامبارکی . شومی . مبارک نبودن . نحس بودن . نحوست : به قدر هنر جست باید محل بلندی و نحسی مکن چون زحل . سعدی .|| در تداول ، بدادائی . بدپک وپوزی . بهانه گیری بیجا. ننگی .