کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناطف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناطف
لغتنامه دهخدا
ناطف . [ طِ ] (ع اِ) شکرینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی حلوا که به فارسی شکرینه گویند. (ناظم الاطباء). نوعی حلواست که قبیطی نامیده می شود. (از معجم متن اللغة). نام عام بسیاری از حلواهاست از آن جمله است شکرپنیر و حلواسورون و حلوای مغزیات . (فرهن...
-
واژههای همآوا
-
ناتف
لغتنامه دهخدا
ناتف . [ ت ِ ] (ع اِ) نوعی از حلوا. (ناظم الاطباء). حلوای پشمینه ، بعض فرهنگ نویسان گفته اند که آن را از بادام سازند و بعضی جوز، به هر حال حلوا بودنش مسلم است ولی در نوعش اختلاف است .(از فرهنگ شعوری ). ناطف ؛ شکرینه . (منتهی الارب ). رجوع به فرهنگ شع...
-
جستوجو در متن
-
برکینج
لغتنامه دهخدا
برکینج . [ ب َ ن َ ] (اِ) پرکینج . ناطف . قبیطاء. رجوع به پرکینج و ناطف و قبیطاء شود.
-
پرکینج
لغتنامه دهخدا
پرکینج . [ پ َ ن َ ] (اِ) رجوع به قبیطاء و ناطف شود.
-
بیلقانی
لغتنامه دهخدا
بیلقانی . [ ب َ ل َ ] (ص نسبی ) به زبان آذری . (صحاح الفرس ). کبیتا. ناطف . شکرینه . نوعی حلوا که مخصوص شهر بیلقان است . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به ناطف شود.
-
ابوالقوام
لغتنامه دهخدا
ابوالقوام . [ اَ بُل ْ ق ِ ] (ع اِ مرکب ) ناطف . شکرینه .
-
ابوالعوام
لغتنامه دهخدا
ابوالعوام . [ اَ بُل ْ ع َوْ وا ] (ع اِ مرکب ) سمک . (المزهر). || ناطف . (مهذب الأسماء). شکرینه .
-
قبیطه
لغتنامه دهخدا
قبیطه . [ ق ُ ب َ طَ ] (معرب ، اِ) ناطف است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حلوائی است . (فرهنگ نظام ). رجوع به قبیده و قبیته شود.
-
ناطفی
لغتنامه دهخدا
ناطفی . [ طِ ] (ع ص نسبی ) شکرینه فروش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به ناطف شود.
-
شکرینه
لغتنامه دهخدا
شکرینه . [ ش َ ک َ ن ِ یا ن َ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به شکر. شکرین . شکری . شیرین . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از حلوای شکر که به تازی ناطف گویند. (از انجمن آرا) (از برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناطف . قباط. قبیط. قبیطاء. قبیطی . شکرینه که حلوایی...
-
ناتف
لغتنامه دهخدا
ناتف . [ ت ِ ] (ع اِ) نوعی از حلوا. (ناظم الاطباء). حلوای پشمینه ، بعض فرهنگ نویسان گفته اند که آن را از بادام سازند و بعضی جوز، به هر حال حلوا بودنش مسلم است ولی در نوعش اختلاف است .(از فرهنگ شعوری ). ناطف ؛ شکرینه . (منتهی الارب ). رجوع به فرهنگ شع...
-
بیلقانیة
لغتنامه دهخدا
بیلقانیة. [ ب َ ل َ نی ی َ ] (ص نسبی ) نوعی حلوا که مخصوص شهر بیلقان است . (از دزی ج 1 ص 136). رجوع به بیلقانی و ناطف شود.
-
قباط
لغتنامه دهخدا
قباط. [ ق ُب ْ با ] (معرب ، اِ) شکرینه . قبیطی . قبیطاء. قبیط. حلوای معروف است که ناطف نامند. معرب کبیده . رجوع به قبیط و قبیطی و قبیطاء و قبیطه و قبیته و قبیده شود.