کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناشی از هرزگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علی ناشی
لغتنامه دهخدا
علی ناشی ٔ. [ ع َ ی ِ ش ِءْ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن وصیف بغدادی . مشهور به ناشی ءالاصغر. رجوع به ناشی ءالاصغر (علی بن عبداﷲ...) شود.
-
ناشی ٔ الاکبر
لغتنامه دهخدا
ناشی ٔ الاکبر.[ ش ِ ئُل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) [ الَ ... ] عبداﷲبن محمدبن شرشر الناشی ، مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن شرشر . رجوع به عبداﷲبن محمد ناشی و رجوع به الانساب سمعانی و الاعلام زرکلی و اعیان الشیعه ذیل حرف ن شود.
-
ناشی صغیر
لغتنامه دهخدا
ناشی صغیر. [ ی ِ ص َ ] (اِخ ) رجوع به ناشی ءالاصغر شود.
-
جستوجو در متن
-
هرزگی
لغتنامه دهخدا
هرزگی . [ هََ زَ / زِ ] (حامص ) کار بد. کار قبیح . تباهکاری . (یادداشت به خط مؤلف ). || ناز و کرشمه . فریب و دلربائی : به دست باد چنین زلف خویش باد مده که هست پیشه ٔ او هرزگی و غمازی . همام .|| (اِ) در تداول عام ، آلت تناسل و رجولیت ، چنانکه گویند: ...
-
زبان هرزه
لغتنامه دهخدا
زبان هرزه . [ زَ هََ زَ / زِ ] (ص مرکب ) یاوه گو. بیهوده سخن . آنکه خارج از ادب سخن میگوید. رجوع به هرزه زبان شود. || آنکه نگهدار راز نیست و رازی که بدو سپرده اند نگهداری نتواند. رجوع بزبان هرزگی شود.
-
لبلبو
لغتنامه دهخدا
لبلبو. [ ل ُ ل ُ ] (اِ) هرزه . هرزگی : من کلاهی داشتم از لبلبو گم شد ز من در میان دفتر سلطان سلیمان یافتم .حقیقت معنی بیت فوق از جواهرالاسرار شیخ آذری معلوم شود. (آنندراج ). کلاه «لقد خلقنا الانسان من احسن تقویم » بر سرم بود چون متابعت لهو و لغو کردم...
-
بشول
لغتنامه دهخدا
بشول . [ ب َ / ب ِ / ب ُ ](نف مرخم ) گزارنده ٔ کارها. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گزارنده ٔ کار باشد. (سروری ) (از شعوری ). رجوع به شولیدن شود. || داننده و بیننده . (ازبرهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (جهانگیری ). || (اِمص ) دیدن . دانستن . (شرفنا...
-
حیا
لغتنامه دهخدا
حیا. [ ح َ ] (از ع ، اِ) فراخی سال و حال . || باران . و بمد آخر [ حیاء ] نیز آمده . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). باران بهاری . (دهار). باران که زمین زنده کند. (مهذب الاسماء). || گیاه از آنجا که از باران ناشی میشود. || پیه و روغن . (اقرب الموارد). ||...
-
هرزه
لغتنامه دهخدا
هرزه . [ هََ زَ / زِ ] (ص ) بیهوده . (غیاث ) (آنندراج ). خیره . (صحاح الفرس ). یاوه . یافه . (یادداشت به خط مؤلف ) : چو بیچاره گردی و پیچان شوی ز گفتار هرزه پشیمان شوی . فردوسی .خنده ٔ هرزه مایه ٔ جهل است مرد بیهوده خند نااهل است . سنائی .گرد بازار ...
-
راسپوتین
لغتنامه دهخدا
راسپوتین . (اِخ ) گرگوری افیمویچ معروف به راسپوتین (1871 - 1916 م .) از راهبان روسی است زادگاه وی دهکده پوکروسکویه بود که در نزدیک تیمن استان تبلسک سیبریه واقع است . وی فرزند دهقانی بی چیز بود و بعلت لاابالی گری و هرزگی بنام «راسپوتین » که بمعنی هرزه...
-
باب
لغتنامه دهخدا
باب . (اِخ ) (1236 - 1266هَ . ق .) میرزا علی محمد شیرازی ولادتش در غره ٔ محرم سال هزار و دویست و سی و شش قمری ، و در بیست و هفتم شعبان سال هزار و دویست و شصت و شش قمری در تبریز تیرباران شد و اگر این تاریخ ولادت او درست باشد سن وی در وقت قتل سی بوده ا...