کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسرگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناسرگی
لغتنامه دهخدا
ناسرگی . [ س َ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) ناسره بودن . سره نبودن . قلبی . نبهرگی . عدم خلوص . ناخالص بودن . مغشوش بودن . قلب بودن . || پستی . بی قدری . حقارت . (ناظم الاطباء). || فساد. تباهی . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
زیافت
لغتنامه دهخدا
زیافت . [ ف َ] (از ع ، اِمص ) ناسرگی و ناسره شدن . (غیاث ). ناسرگی زر و سیم . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
زیافة
لغتنامه دهخدا
زیافة. [ ف َ ] (از ع ، اِمص ) ناسرگی و ناسره شدن . (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل و زیوف شود.
-
مغشوشی
لغتنامه دهخدا
مغشوشی . [ م َ] (حامص ) مأخوذ از تازی ، ناسرگی و قلبی و آمیختگی .(ناظم الاطباء). مغشوش بودن . و رجوع به مغشوش شود.