کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناسره
لغتنامه دهخدا
ناسره . [ س َ رَ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از ناشرة تازی ، به معنی کشت زار. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
ناسره
لغتنامه دهخدا
ناسره . [ س َ رَ / رِ ] (ص مرکب ) غیرخالص . درم و دینار که عیبی درآن باشد. (آنندراج ). پول قلب و پول نارایج و ناتمام عیار. (ناظم الاطباء). مغشوش . (منتهی الارب ). قلب . ناروا. بدل . نبهره . ماخ . بهرج . پایه . زیف : صراف بدیع عقل دراهم ناسره برنگیرد....
-
واژههای همآوا
-
ناصره
لغتنامه دهخدا
ناصره . [ ص ِ رَ ] (اِخ ) شهری است در شمال فلسطین با 10000 تن جمعیت . به علت سکونت بیش از 5000 تن مسیحی کلیساهای متعددی در آنجا وجود دارد. بازارها و باغچه های زیبائی دارد. چون حضرت عیسی مدتی در اینجا سکونت داشت لذا ناصره از اماکن مقدس مسیحیان و زیارت...
-
جستوجو در متن
-
زیافة
لغتنامه دهخدا
زیافة. [ ف َ ] (از ع ، اِمص ) ناسرگی و ناسره شدن . (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل و زیوف شود.
-
ضریجی
لغتنامه دهخدا
ضریجی . [ ض َ جی ی ] (ع ص ) درم ناسره . (منتهی الارب ).
-
کژترازو
لغتنامه دهخدا
کژترازو. [ ک َ ت َ ](ص مرکب ) که ترازو کج دارد. که ترازوی ناسره دارد. || آنکه غلط بخشش می کند. (ناظم الاطباء).
-
زیافت
لغتنامه دهخدا
زیافت . [ ف َ] (از ع ، اِمص ) ناسرگی و ناسره شدن . (غیاث ). ناسرگی زر و سیم . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
طمطمی
لغتنامه دهخدا
طمطمی . [ طِ طِ می ی ] (ع ص ) مرد سخن ناسره گوی . خلاف فصیح . رجل طمطم . (منتهی الارب ).
-
قشی
لغتنامه دهخدا
قشی . [ ق َ شی ی ] (ع ص ) قسی . (اقرب الموارد). ناسره . (منتهی الارب ). رجوع به قسی شود.
-
مزیف
لغتنامه دهخدا
مزیف . [ م ُ زَی ْ ی ِ ] (ع ص ) ناسره و ناروان گرداننده ٔ دراهم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
نفایة
لغتنامه دهخدا
نفایة. [ ن َ/ ن ُ ی َ ] (ع ص ، اِ) نفائة . ردی . (دستوراللغة). چیز بلایه و ردی . || بقیه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باقی مانده ٔ چیزی . (از متن اللغة). || رانده ٔ دورکرده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). رجوع به نفاء شود. || به معنی سیم ناسره نیز آم...
-
قساءة
لغتنامه دهخدا
ناسره گشتن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ): قسی الدرهم ؛ ناسره گشت . (منتهی الارب ). || تاریک شدن . گویند: قسا اللیل ؛ اظلم .(اقرب الموارد). رجوع به قسو و قسوة و قساوه شود.قساءة. [ ق َ ءَ ] (ع مص ) سخت شدن و درشت گردیدن : قسا قلبه قسواً و قسوةً و قسا...
-
ده هفت
لغتنامه دهخدا
ده هفت . [ دَه ْ هََ ] (اِ مرکب ) پول مسکوکی که در قدیم رایج بوده . (ازبرهان ) (ناظم الاطباء). زری ناسره بود که ده مثقال آن سه مثقال غل و غش داشته . (انجمن آرا) (آنندراج ).