کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسالخورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناسالخورد
لغتنامه دهخدا
ناسالخورد. [ خوَرْ / خُرْ ] (ن مف مرکب ) جوان کم سال . مقابل سالخورد. که سالخورده نیست : کزین شاه ناسالخورد جوان چرائید پردرد و خسته روان . فردوسی .به هرمزد ناسالخورد جوان .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
ناسالخورده
لغتنامه دهخدا
ناسالخورده . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) جوان . اندک سال . که سالخورده نیست . مقابل سالخورده . رجوع به ناسالخورد و سالخورده شود.