کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناسازگاری 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناسلوکی
لغتنامه دهخدا
ناسلوکی . [ س ُ ] (حامص مرکب ) ناسازگاری . بدرفتاری . عدم مرافقت و موافقت .
-
ناموافقی
لغتنامه دهخدا
ناموافقی . [ م ُ ف ِ ] (حامص مرکب ) موافق نبودن . ناسازگاری . ناسازواری . صفت ناموافق . رجوع به ناموافق شود.
-
ناجور بودن
لغتنامه دهخدا
ناجور بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) عدم تناسب . نامتناسبی . ناهماهنگی . ناسازگاری . || نامناسبی . نابابی .
-
ناساختگی
لغتنامه دهخدا
ناساختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) ساخته نبودن . آماده و بسیجیده نبودن . || نابسامانی . روبراه نبودن . مرتب نبودن . || ناسازگاری .
-
بدسازگاری
لغتنامه دهخدا
بدسازگاری . [ب َ ] (حامص مرکب ) ناسازگاری . بدرفتاری : ابا مغز پیکان همی راز گفت به بدسازگاری همی گشت جفت .فردوسی .
-
ناسازواری کردن
لغتنامه دهخدا
ناسازواری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اطاعت نکردن . گردنکشی کردن . (از ناظم الاطباء). || بدسلوکی . بدرفتاری . دشمن خوئی . || ناسازگاری کردن . سازگاری نداشتن . رجوع به ناسازوار شود.
-
دهان کجی
لغتنامه دهخدا
دهان کجی . [ دَ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل خمانیدن دهان . (یادداشت مؤلف ). || کنایه است از لجبازی و نشان دادن مخالفت و ناسازگاری خود با کسی یا چیزی . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به دهن کجی شود.
-
ناسازندگی
لغتنامه دهخدا
ناسازندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل و چگونگی ناسازنده . || ناسازگاری . عدم توافق . سازگار نبودن : و هر قبیله ای از ایشان را مهتری بوده از ناسازندگی با هم . (حدود العالم ).
-
ترومتی
لغتنامه دهخدا
ترومتی . [ ت َ رُ م َ ] (اِ مص ) ترمنشت . مقابل آرمتی . بادسری و خیره سری و ناسازگاری و برتنی و سرکشی . رجوع به ترمنشت و فرهنگ ایران باستان ص 83 شود.
-
ناسالمی
لغتنامه دهخدا
ناسالمی . [ ل ِ ] (حامص مرکب ) بیماری . مرض . ناسلامتی . سالم نبودن . سرحال نبودن . || ناسازگاری . ناسازواری . عدم اعتدال . || آلودگی . زیان بخشی : ناسالمی هوا، ناسالمی آب .
-
توسن دلی
لغتنامه دهخدا
توسن دلی . [ ت َ / تُو س َ دِ ] (حامص مرکب ) سخت دلی . (ناظم الاطباء). بدخوئی . ناسازگاری : ز توسن دلی گرچه با کس نساخت نوازنده ٔ خویشتن را شناخت .نظامی .
-
ناشص
لغتنامه دهخدا
ناشص . [ ش ِ ] (ع ص ) ناسازوار و غضبناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زنی که ناسازگاری کند با شوی خویش . (از اقرب الموارد). زنی که ناسازواری کند شوی را و در غضب و خشم آورد آن را. (ناظم الاطباء). ناشز. ناشزه .
-
مباینت
لغتنامه دهخدا
مباینت . [ م ُ ی َ ن َ ] (ع اِمص ) (از «مباینة» عربی ) ناسازواری . ناسازگاری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ ازتازی ، جدائی و دوری و تفاوت وبینونت . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
بینونت
لغتنامه دهخدا
بینونت . [ ب َ / ب ِ نو ن َ ] (از ع ، اِمص ) (از بینونة عربی ) جدائی و مفارقت . (غیاث ) (ناظم الاطباء). تباین . ابانت . بین . مباینت . ناسازگاری . ناسازواری . دوگانگی . (یادداشت مؤلف ). || جدا شدن . بریدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بینونة شود.
-
بدسری
لغتنامه دهخدا
بدسری . [ ب َ س َ ] (حامص مرکب ) بدرفتاری . سؤرفتار. سؤمعامله . کج تابی . ناسازگاری . ناسازواری . سؤمعاشرت . بدتابی : نشوز؛ بدسری کردن با شوی . ناسازواری کردن با کسی . سر بدسری گذاشتن با کسی . بنای بدسری گذاشتن با کسی . (از یادداشتهای مؤلف ).