کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نازل
لغتنامه دهخدا
نازل . [ زِ ] (ع ص ) فرودآینده . (فرهنگ نظام ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از بالا بپائین آینده . (ناظم الاطباء). پائین رو. (لغات فرهنگستان ). هابط. ج ، نُزول . نُزّال . نُزَّل . (معجم متن اللغة). || فرودآمده . (فرهنگ نظام ). پائین . پست : مرد دانا صا...
-
واژههای مشابه
-
نازل شدن
لغتنامه دهخدا
نازل شدن . [ زِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن . از بالا به پائین آمدن . (ناظم الاطباء). || از جانب خدا وحی برپیغمبر فرستاده شدن . (ناظم الاطباء) : کی به وی کتاب و شریعت نازل شده است . (سندبادنامه ص 7).انداختی به چهره ٔ پرنور خود نقاب نازل به شأن حسن...
-
نازل کردن
لغتنامه دهخدا
نازل کردن . [ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به پائین آوردن . (ناظم الاطباء). فروفرستادن . || وحی فرستادن خدا بر پیغمبر خود. (ناظم الاطباء).
-
نازل منزل
لغتنامه دهخدا
نازل منزل . [ زِ م َ زِ ] (اِ مرکب ) جانشین : جاری مجرای بازی و مزاح می شود و نازل منزل هزل و سفاح می گردد. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 109). رجوع به نازل منزله شود.
-
نازل منزله
لغتنامه دهخدا
نازل منزله . [ زِ م َ زِ ل َه ْ ] (اِ مرکب ) به جای چیزی ، که لفظ دیگرش قائم مقام است . (فرهنگ نظام ). قائم مقام . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
واژههای همآوا
-
ناضل
لغتنامه دهخدا
ناضل . [ ض ِ ] (ع ص ) بهادر. غازی . (ناظم الاطباء). غالب در نضال . (المنجد). اسم فاعل از نضل است . ج ، نضال . رجوع به نضل شود.
-
نئضل
لغتنامه دهخدا
نئضل . [ ن ِءْ ض ِ ] (ع اِ) بلا. سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). داهیة. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
نزال
لغتنامه دهخدا
نزال . [ ن ُزْ زا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نازل . رجوع به نازل شود.
-
انزل
لغتنامه دهخدا
انزل . [اَ زَ ] (ع ن تف ) نازل تر. پست تر. (یادداشت مؤلف ).
-
باریدنی
لغتنامه دهخدا
باریدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) فرودآمدنی . نازل شدنی . ریختنی . رجوع به باریدن شود.
-
حوس
لغتنامه دهخدا
حوس . [ ح ُوْ وَ ] (ع ص ) خطوب حوس ؛ امور که بر قوم نازل شده فراگیرنده و در آینده میان دیار آنها. (منتهی الارب ). اموری که بر قوم نازل میشود و آنان را فرامیگیرد و در میان آنان درمی آید. (اقرب الموارد).
-
صیفی
لغتنامه دهخدا
صیفی . [ ص َ ] (ص نسبی ، اِ) (علم ...) یاقوت نویسد: علم صیفی و شتائی از فروع علم تفسیر و موضوع و غایت وفائده آن برای ناظرین آشکار است . واحدی گوید: خداوند تعالی در کلالة دو آیه نازل کرد: یکی که در اول سوره ٔ نساء است در شتاء آمد و آنکه در آخر سوره اس...