کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازبو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نازبو
لغتنامه دهخدا
نازبو. (اِ) ریحان . (محیط اعظم ) (فرهنگ نظام ) (فرهنگ رشیدی ) (شمس اللغات ). ریحان . شاهسفرم . (ناظم الاطباء). شاه اسپرم . شاه اسفرغم . (بحر الجواهر) : بر سر خوانی که بود نازبوزینت آن خوان بود از رنگ و بو.؟ (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
نازبوی
لغتنامه دهخدا
نازبوی . (اِ) سپرغم . نوعی از ریحان . (آنندراج ). ریحان . نازبو. رجوع به نازبو شود.
-
ضمیران
لغتنامه دهخدا
ضمیران . [ ض َ / ض ُ م َ / ض َم ْ ی َ ] (ع اِ) اسم عربی شاهسفرم است . (فهرست مخزن الادویه ). سپرغم که آن را ریحان و نازبو نیز گویند. (غیاث ) (آنندراج ). آن را ضیمران نیز گویندو شاه اسفرم شیرازی خوانند. آن سبز بود، و صاحب جامعکه گوید فودنج جویی است سه...
-
شاه اسپرغم
لغتنامه دهخدا
شاه اسپرغم . [ اِ پ َ غ َ] (اِ مرکب ) مرکب از: شاه و اسپرغم . (برهان قاطع چ معین ). ریحان را گویند و آن را به عربی ضیمران خوانند. خواص بسیار دارد خصوصاً رعاف و بواسیر خونی را و اگر قدری از تخم آن با شکر بسایند و بزیر بغل مالند بوی بغل را برطرف سازد. ...
-
سپرغم
لغتنامه دهخدا
سپرغم . [ س ِ پ َ غ َ ] (اِ) مخفف «اسپرغم » = سپرهم = اسپرم = سپرم . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). مطلق گلها و ریاحین را گویندعموماً و گلی که آن را ریحان خوانند خصوصاً. (برهان ). ریحان است ، و آن را اسپرغم و اسپرهم و شاه اسپرم نیز گویند. (انجمن آرا)....
-
ضیمران
لغتنامه دهخدا
ضیمران . [ ض َ م ُ / ض َ م َ ] (ع اِ) ضومران . ضومیران . (ابن البیطار). ضمیران . ریحان دشتی . نوعی از ریحان . نوعی است از ریحان دشتی . (منتخب اللغات ). ریحان فارسی . (منتهی الارب ). گیاهی است که شاه اسپرغم گویند. شاهسفرم . (مفاتیح ). شاه اسپرغم ، یعن...
-
ریحان
لغتنامه دهخدا
ریحان . [ رَ ] (ع اِ) شاهسپرم که سپرغم نیز گویند. (ناظم الاطباء). ریحان الملک هم گویند و در فارسی شاه سفرغم خوانند. (از اختیارات بدیعی ). سپرغم . (شرفنامه ٔ منیری ) (دهار) (از مجمل اللغة) (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی ). شاه سپرغم که آن را به ...