کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نازا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نازا
لغتنامه دهخدا
نازا. (نف مرکب ) ماده ٔ هر حیوان که زاینده نباشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). عقیم . که نزاید. که هیچ نزاید. سترون . قسری . عاقر. ستاغ . نازاینده .
-
واژههای همآوا
-
نازع
لغتنامه دهخدا
نازع . [ زِ ] (ع ص ) شتر آرزومند جای باش و چراگاه ، مذکر و مؤنث در وی یکسانست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): بعیر نازع و ناقة نازع ؛ که مشتاق وطن و چراگاه خود باشد. (از اقرب الموارد). || کسی که اشتیاق و آرزوی وطن بر او غلبه کرده باشد. (...
-
ناذع
لغتنامه دهخدا
ناذع . [ ذِ ] (ع ص ) آب زهنده . (ناظم الاطباء). || خوی ِ برآینده . (ناظم الاطباء). اسم فاعل است از نذع . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به نذع شود.
-
جستوجو در متن
-
عقیم شدن
لغتنامه دهخدا
عقیم شدن . [ ع َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نازا شدن . سترون شدن . و رجوع به عقیم شود.
-
نزا
لغتنامه دهخدا
نزا. [ ن َ ](نف مرکب ) نازا. نزاینده . نازاینده . عقیم . سترون .
-
وذماء
لغتنامه دهخدا
وذماء. [ وَ ] (ع ص ) زن نازاینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن نازا. (ناظم الاطباء). عاقر. (از اقرب الموارد).
-
یائس
لغتنامه دهخدا
یائس . [ ءِ ] (ع ص ) ناامید. نومید. (منتهی الارب ). || زن عقیم و نازا. (از اقرب الموارد).
-
نازائی
لغتنامه دهخدا
نازائی . (حامص مرکب ) عُقم . سترونی . عقر. عقارت . عُقرت . نازائیدن . نازا بودن . زائنده نبودن .
-
استاغ
لغتنامه دهخدا
استاغ . [ اِ ] (ص ) نازا. عقیم . عاقر. سترون .- استاغ شدن شتر و گوسفند ؛ عَیط. عِیاط. باردار نگردیدن آنها سالهایی . نازایندگی .
-
نازاینده
لغتنامه دهخدا
نازاینده . [ ی َدَ / دِ ] (نف مرکب ) ماده ای که باردار نشده و نزائیده باشد. (ناظم الاطباء). || عقیم . نازا. سترون . (ترجمان القرآن ). عقیم . بی بر. (ناظم الاطباء). عقیم . عقام . عاقر. (از منتهی الارب ). نازا : چون خواهد که از شتر و گاو زکوة بدهد باید...
-
نازاد
لغتنامه دهخدا
نازاد. (ص مرکب ) عقیم . بی بار و بر. (ناظم الاطباء). نازا. نازاینده . سترون . عقیم : گاو نازاد گشت زاینده آب در جویها فزاینده .نظامی .
-
انگشتی
لغتنامه دهخدا
انگشتی . [ اَ گ ُ ] (اِ) نام گروهی از جانوران ریز. جانوران انگشتی نازا و بدون دهان و شاخک هستند. و رجوع به جانورشناسی عمومی فاطمی ج 1 ص 206 شود.
-
عقیم کردن
لغتنامه دهخدا
عقیم کردن . [ ع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نازا کردن . سترون کردن . || اخته کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || بی حاصل کردن . بی ثمر ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح پزشکی ، عاری از میکرب ساختن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به عقیم شود.