کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناری طغای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناری طغای
لغتنامه دهخدا
ناری طغای . [ طُ ] (اِخ ) ابن کوچ بقابن کیبوقا از ملازمان سلطان ابوسعید بود و سلطان بدو بدگمان شد و وی از خشم سلطان فرار کرد و در خراسان فتنه ها برپا ساخت و با تاشتیمور[ از سرداران ابوسعید ] که به دفع او مأمور گشته بود همدست شد و برای کشتن خواجه غیا...
-
واژههای مشابه
-
جزو ناری
لغتنامه دهخدا
جزو ناری . [ ج ُزْ وِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پاره ٔ آتش و پارسیان بمجاز بمعنی خشم و غضب که مبداء آن جزو ناری است استعمال کنند. (آنندراج ) (بهارعجم ) : در بدن کافور کی با جزو ناری کرده است آنچه برف دی مهی کرده ست در عالم به نار. محمدسعید اشرف (از ب...
-
حرمی ناری
لغتنامه دهخدا
حرمی ناری . [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ریز بخش خورموج شهرستان بوشهر، در 102هزارگزی جنوب خاور خورموج ، خاور کوه بهرام شاه . کوهستانی و گرمسیر است . 205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چاه و محصول آن غلات ، خرما، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری...
-
حروف ناری
لغتنامه دهخدا
حروف ناری . [ ح ُ ف ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حروف آتشین شود.
-
جستوجو در متن
-
نارین بوقا
لغتنامه دهخدا
نارین بوقا. (اِخ ) نارین طغای . ضبط دیگری است از ناری طغای و نارین طغای . رجوع به نارین طغای و نیز رجوع به از سعدی تا جامی چ 2 ص 76 شود.
-
نارین طغای
لغتنامه دهخدا
نارین طغای . [ طُ ] (اِخ ) ناری طغای . ضبط دیگری است از ناری طغای . حمداﷲ مستوفی آرد: «امرا نارین طغای و طاشتمور در ملک فتنه اندیشیدند و قصد ارکان دولت داشتند چون رای جهان آرای پادشاه خلد ملکه [ سلان ابوسعید ] را معلوم گشت ... در غُرّه ٔشوال سنه ٔ تس...
-
طاشتیمور
لغتنامه دهخدا
طاشتیمور. [ ت َ ] (اِخ ) یکی از امراء عصر سلطان ابوسعید که با علی پادشاه آهنگ سؤقصد نسبت بسلطان مذکور کرده بودند. سلطان ابوسعید بوساطت مادر خود (حاجی خاتون ) علی پادشاه را بخشید و به او امر داد که بحدود بغدادبرود و طاشتیمور را که از همدستان او بود ب...
-
تاش تیمور
لغتنامه دهخدا
تاش تیمور. [ ت َ ](اِخ ) از امرای عصر سلطان ابوسعید بود در خراسان با «ناری طغای » همدست شد و به قتل خواجه غیاث الدین وزیر اقدام کردند ولی توطئه ٔ آنان آشکار گشت و در غره ٔ شوال سال هَ . ق . در سلطانیه اعدام شدند. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 216-...