کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نارگیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نارگیل
لغتنامه دهخدا
نارگیل . (اِ) نارجیل . گوز هندی . جوز هندی . بارنج . رانج . گردکان هندی . بارنگ . حشرج . جوزالهند. گوز هندو. جوز هندو. نرجیل . آقای دکتر معین در حاشیه ٔبرهان قاطع آرد: پهلوی «انارگیل »، معرب آن نارجیل و نارجیلة. در نامه ٔ پهلوی خسرو کواتان بند 50 آمد...
-
جستوجو در متن
-
نرجیل
لغتنامه دهخدا
نرجیل . [ ن َ ] (معرب ، اِ) نارجیل . معرب نارگیل . رجوع به نارجیل و نارگیل شود.
-
نارگیله
لغتنامه دهخدا
نارگیله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) نارجیله . نوعی از قلیان که کوزه اش از پوست نارگیل است . رجوع به نارگیل شود. قسمی قلیان که کوزه ٔ آن به شکل نارگیل یا خود نارگیل است . این کلمه به معنی مطلق قلیان از فارسی گرفته شده است . (یادداشت مؤلف ).
-
گردکان هندی
لغتنامه دهخدا
گردکان هندی . [ گ ِ دِ ن ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جوز هندی . نارگیل . رجوع به نارگیل شود.
-
انارگیل
لغتنامه دهخدا
انارگیل . [ اَ ] (اِ) نارگیل . نارجیل . گوز هندو. جوز هندی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به نارگیل شود.
-
جوزالهند
لغتنامه دهخدا
جوزالهند. [ ج َ زُل ْ هَِ ] (ع اِ مرکب ) نارگیل است . (اقرب الموارد).
-
گوا
لغتنامه دهخدا
گوا.[ گ ُ ] (اِخ ) مرکز ناحیه ای در هند که در ملبر (ملیبار) واقع شده و دارای 73000 تن جمعیت است . محصولاتش عبارت است از نارگیل ، مغز نارگیل و صید. این ناحیه دارای 3400 متر مربع مساحت و 638000 تن جمعیت است .
-
رانه
لغتنامه دهخدا
رانه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ) رانج . نارگیل . (ناظم الاطباء). جوزهندی باشد که آن را نارگیل نیز خوانند و معرب آن رانج است . || گیاهی است شبیه سیر که میپزند و میخورند. (از شعوری ج 2ورق 14) (از ناظم الاطباء).
-
بادنج
لغتنامه دهخدا
بادنج . [ دِ ] (اِ) نارگیل است و آن را جوز هندی گویند. (برهان ). به معنی نارجیل است و آن را جوز هندی گویند.(آنندراج ) (انجمن آرا). جوز هندی و نارگیل و ناریل و گهوپره . (الفاظ الادویه ). نارگیل . (ناظم الاطباء). میوه ٔ درختی است که در مملکت گرم و تر م...
-
جوزالبحر
لغتنامه دهخدا
جوزالبحر. [ ج َ زُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) نارگیل دریایی است . (ذیل اقرب الموارد از تاج العروس ).
-
نارگیس
لغتنامه دهخدا
نارگیس . (اِ مرکب ) پوست بیرونی میوه ٔ نارگیل یا جوز هندی : و پوست بیرونی جوز هندی که آن را نارگیس گویند در حوض آب اندازند تا تمام نرم شود. (فلاحت نامه ). || میوه ٔ نارگیل . جوز هندی را به زبان هندی تا پوست بیرونی آن باز نکرده اند نارگیس گویند. (فلاح...
-
ناریل
لغتنامه دهخدا
ناریل . (اِ) لغت هندی به معنی نارگیل است . مؤلف مخزن الادویه آرد: نارجیل ، معرب ناریل هندی است زیرا که به هند تازه ٔ آن را ناریل وخشک آن را کهوپره نامند... و به عربی جوز هندی . (ازمخزن الادویه ص 553). رجوع به نارجیل و نارگیل شود.
-
ژیلبر ا الیس
لغتنامه دهخدا
ژیلبر االیس . [ ب ِ اِ اِ ] (اِخ ) (جزائر...) نام مجمعالجزایر کوچکی در پلینزی ازآن ِ انگلستان ، دارای 30000 تن سکنه . محصول عمده ٔ آن فسفات و نارگیل است .
-
رانج
لغتنامه دهخدا
رانج . [ ن ِ ] (ع اِ) خرماییست سیاه ، نرم و تابان . (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). خرمای املس . (یادداشت مؤلف ). یکنوع خرمایی تابان سیاه . (ناظم الاطباء) . || جوز هندی . (از اقرب الموارد). جوز هندی ؛ یعنی چارمغز که بهندی اخروت است...