کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نارجیلَة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نارجیلة
لغتنامه دهخدا
نارجیلة. [ رَ ل َ ] (ع اِ) واحد نارجیل . (اقرب الموارد). (از منتهی الارب ). واحد نارجیل ، یعنی یک دانه ٔ نارجیل . (ناظم الاطباء).
-
نارجیلة
لغتنامه دهخدا
نارجیلة. [ رَ ل َ ] (ع اِ) وسیله ٔ تدخین تنباکو است . این کلمه از نارجیل گرفته شده است و عامه به آن ارکیلة میگویند. ج ، نارِجیلات . (از اقرب الموارد). قلیان . قلیانی که از پوست نارگیل ساخته باشند.
-
واژههای همآوا
-
نارجیلة
لغتنامه دهخدا
نارجیلة. [ رَ ل َ ] (ع اِ) واحد نارجیل . (اقرب الموارد). (از منتهی الارب ). واحد نارجیل ، یعنی یک دانه ٔ نارجیل . (ناظم الاطباء).
-
نارجیلة
لغتنامه دهخدا
نارجیلة. [ رَ ل َ ] (ع اِ) وسیله ٔ تدخین تنباکو است . این کلمه از نارجیل گرفته شده است و عامه به آن ارکیلة میگویند. ج ، نارِجیلات . (از اقرب الموارد). قلیان . قلیانی که از پوست نارگیل ساخته باشند.
-
جستوجو در متن
-
نارگیله
لغتنامه دهخدا
نارگیله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) نارجیله . نوعی از قلیان که کوزه اش از پوست نارگیل است . رجوع به نارگیل شود. قسمی قلیان که کوزه ٔ آن به شکل نارگیل یا خود نارگیل است . این کلمه به معنی مطلق قلیان از فارسی گرفته شده است . (یادداشت مؤلف ).
-
نارگیل
لغتنامه دهخدا
نارگیل . (اِ) نارجیل . گوز هندی . جوز هندی . بارنج . رانج . گردکان هندی . بارنگ . حشرج . جوزالهند. گوز هندو. جوز هندو. نرجیل . آقای دکتر معین در حاشیه ٔبرهان قاطع آرد: پهلوی «انارگیل »، معرب آن نارجیل و نارجیلة. در نامه ٔ پهلوی خسرو کواتان بند 50 آمد...
-
غلیان
لغتنامه دهخدا
غلیان . [ غ َل ْ /غ ِل ْ ] (اِ) لفظ غلیان بمعنی حقه استعمال شود، چرا که آب حقه بسبب کشیدن به جوش می آید. بعضی غین را به قاف بدل کرده قلیان به کسر قاف خوانند، و بعضی گویندغلیان به فتح اول و دوم لفظ عربی است بمعنی جوش ، دراین صورت به فتح اول باید باشد ...