کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادی
لغتنامه دهخدا
نادی . (ع اِ) انجمن . (دهار). انجمن روز. انجمن وقتی که مجتمع باشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای حدیث کردن . (مهذب الاسماء). انجمن و مجلس بحث مردم در روز. انجمن و مجلس مادام که مردم در آن مجتمعند و چون پراکنده شوند این اسم بر آن اطلاق نمی شود. (اقر...
-
نادی
لغتنامه دهخدا
نادی . (ع ص ) اسم فاعل از ندا. (اقرب الموارد). نداکننده . (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
ام نادی
لغتنامه دهخدا
ام نادی . [ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) داهیه . (از المرصع) .
-
جستوجو در متن
-
اندیة
لغتنامه دهخدا
اندیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ)ج ِ نادی . (از اقرب الموارد). اندیةالادب . رجوع به نادی شود. || ج ِ نَدی ̍. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (دهار). رجوع به ندی و اندیه شود.
-
قائم گنج
لغتنامه دهخدا
قائم گنج . [ ءِ گ َ ] (اِخ ) قصبه ای است واقع در شمال هندوستان در ایالت اگره در بخش فرح آباد و در سی هزارگزی فرح آباد در کنار نهر گنگ نادی از آبهای منشعب از رودخانه ٔ گنگ در صحرای دوآب . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
منتدی
لغتنامه دهخدا
منتدی . [ م ُ ت َ دا ] (ع اِ) جای حدیث کردن . (مهذب الاسماء). انجمن روزانه یا مجلس تا که مجتمع باشند در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مجمع. مجلس . انجمن . نادی . نَدی ّ. نَدوَة.
-
احکم الحاکمین
لغتنامه دهخدا
احکم الحاکمین . [ اَ ک َ مُل ْ ک ِ ] (اِخ ) اعدل حکام . داورتر داوران . باری تعالی : و نادی نوح ٌ رَبّه فقال رَب اِن ّ ابنی مِن اَهْلی وَ اِن ّ وَعدَک َ الحَق ّ وَ اَنت َ احکم الحاکمین . (قرآن 45/11).
-
اسلاب
لغتنامه دهخدا
اسلاب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سَلب . ربوده ها: ثم امر علیه السلام یجمع الاسلاب ... و نادی فی الناس من عرف شیئاً من قماشه فلیأخذه . (ابن الطقطقی ).
-
انتداء
لغتنامه دهخدا
انتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فراهم آمدن و حاضر شدن در انجمن . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). اجتماع کردن در نادی (مجلس قوم ). (از اقرب الموارد). انجمن کردن . به انجمن شدن . (مصادر زوزنی ). حضور در شوری . (یادداشت مؤلف ).
-
نادیة
لغتنامه دهخدا
نادیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث نادی است . (اقرب الموارد). رجوع به نادی شود. || نخل نادیة؛ خرمابن دور از آب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (از المنجد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن خرما که دور بود از آب . (مهذب الاسماء). || ابل نادیة؛ شتر چراکننده میان...
-
ندی
لغتنامه دهخدا
ندی . [ ن َ دی ی ] (ع اِ) انجمن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98). نادی . مجلس . (المنجد). انجمن روز یا انجمن مادامی که مجتمع باشند در وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مجلس . جمعشدن گاه مردم . (فرهنگ خطی ). مجلس . مجمع. نادی . ندوة. منتدی ...
-
معزل
لغتنامه دهخدا
معزل . [ م َ زِ ] (ع اِ) یک سو و کناره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، معازل . (ناظم الاطباء): و هی تجری بهم فی موج کالجبال و نادی ̍ نوح ابنه و کان فی معزل یا بُنَی َّ ارکب مَعَنا و لاتکن معالکافرین . (قرآن 44/11).|| عزلتگاه . محل عزل...
-
مکظوم
لغتنامه دهخدا
مکظوم . [ م َ ] (ع ص ) غمگین . (مهذب الاسماء)(از اقرب الموارد) : فاصبر لحکم ربک و لاتکن کصاحب الحوت اذ نادی و هو مکظوم . (قرآن 48/68)؛ خدای را بخواند و او مکظوم ومغموم بود و اندوه رسیده . (تفسیرابوالفتوح ص 382). - رجل مکظوم ؛ مرد نیک اندوهمند. (منته...