کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادری
لغتنامه دهخدا
نادری . [ دِ ] (اِخ ) از شاعران عثمانی است و در قرن دهم هجری میزیسته است . این مطلع او راست :جهانک نعمتندن کند و آب و دانه مزیکدرایلک کاشانه سندن گوشه ٔ ویرانه مزیکدر.(از قاموس الاعلام ج 6).
-
نادری
لغتنامه دهخدا
نادری . [ دِ ] (اِخ ) محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است . (از قاموس الاعلام ج 6).
-
نادری
لغتنامه دهخدا
نادری . [ دِ ] (حامص ) کمیابی . (ناظم الاطباء). نادر بودن . رجوع به نادر شود.
-
نادری
لغتنامه دهخدا
نادری . [ دِ ] (ص نسبی ) منسوب به نادرشاه . (ناظم الاطباء): جهانگشای نادری . سکه ٔ نادری . کوس نادری .
-
واژههای مشابه
-
کلات نادری
لغتنامه دهخدا
کلات نادری . [ ک َ دِ ] (اِخ ) رجوع به کلات در همین لغت نامه و قاموس الاعلام ترکی و تاریخ ادبیات برون ج 3 ص 165 شود.
-
نادری سمرقندی
لغتنامه دهخدا
نادری سمرقندی . [ دِ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم است . مردی خوش طبع و عاشق مزاج بود و به عشق دلبری نظام نام مراحل زندگی پیمود و قصیده ای که به نامش انشاء نمود مطلعش این است :من دلشکسته گویم صفت نظام نامی که نداشت بی وصالش دل ناتوان نظا...
-
نادری سیالکوتی
لغتنامه دهخدا
نادری سیالکوتی . [ دِ ی ِ س َ ] (اِخ ) از شاعران فارسی گوی سیالکوت لاهور هندوستان است . این رباعی را مؤلف تذکره ٔ صبح گلشن به نام او آورده است :من بودم دوش و یار سیمین تن من جمعی ز نشاط و عیش پیرامن من ایشان همه صبحدم پراکنده شدندجز خون جگر که ماند ...
-
نادری شوشتری
لغتنامه دهخدا
نادری شوشتری . [ دِ ی ِ ت َ ] (اِخ ) از شاعران شوشتر است . این ابیات را مؤلف صبح گلشن به نام او ضبط کرده است :ساقی بیا که بی لب لعلت چو لاله هابر سنگ میزنند حریفان پیاله ها. #منم که گردنم از جرم عشق سلسله داردجنون کجاست که با من سر معامله داردتوگرم ...
-
نادری کازرونی
لغتنامه دهخدا
نادری کازرونی . [ دِ ی ِ زِ ] (اِخ ) حاجی میرزا ابراهیم یا محمد ابراهیم کازرونی شیرازی متخلص به نادری ، ازشاعران قرن سیزدهم است . در اوایل عمر به شیراز آمد و به تحصیل پرداخت و «علوم حکمت طبیعی را نزد عمش که به دوران زندیه حکیم باشی مشهوری بوده است فر...
-
نادری مروزی
لغتنامه دهخدا
نادری مروزی . [ دِ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) از شاعران مرو و مصاحبان امیرعلیشیر نوائی است . در مجالس النفائس آمده است : «مولانا نادری از جانب مرو است وطبعش غرایب طلب و مشکل پسند است . در زمانه به خوش طبعی نادر است و میرعلیشیر گفته بسیاری زمان مصاحب من بو...
-
نادری مشهدی
لغتنامه دهخدا
نادری مشهدی . [ دِ ی ِ م َ هََ ] (اِخ ) «از نادراندیشان بود و نوبتی هم در هند ورود نمود» . این بیت از اوست :به ناخن می گشایم عقده های موی ژولیده سیه بختم چه سازم درخور مو شانه ای سازم .
-
نادری هروی
لغتنامه دهخدا
نادری هروی . [ دِ ی ِ هََ رَ ] (اِخ ) مؤلف صبح گلشن آرد: «در معما نادره کاریها نموده خیلی دقیقه سنج و نکته آفرین بوده ». این بیت او راست :چو آب زندگی هر سو که آن آرام جان گرددسر راهش چو گیرم از ره دیگر روان گردد .
-
منار نادری
لغتنامه دهخدا
منار نادری . [ م َ / م ِ دِ ] (اِخ ) منارهائی که به فرمان نادرشاه برای راهنمائی کاروانیان واردوهای جنگی در صحراهای بی آب و علف و کویرها با سنگ و آجر و گچ ساخته شده بود و یکی از این منارها که به میل نادری هم شهرت دارد در میان ریگزارهای میان کرمان و بل...
-
حجت آباد نادری
لغتنامه دهخدا
حجت آباد نادری . [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس در20هزارگزی شمال طبس . دشت و گرمسیر خشک است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).