کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادرشاه افشار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادرشاه افشار
لغتنامه دهخدا
نادرشاه افشار. [ دِ هَِ اَ ] (اِخ ) سرسلسله ٔ پادشاهان افشاریه ٔ ایران است . وی در 28 محرم سال 1100 هَ . ق . درناحیه ٔ دستگرد از توابع دره گز متولد شد، پدر او امامقلی قرقلو از ایل افشار بود، ایل افشار از ایل هائی است که شاه عباس کبیر به دوران سلطنت خ...
-
واژههای مشابه
-
کاروانسرا نادرشاه
لغتنامه دهخدا
کاروانسرا نادرشاه . [ کارْ/ رِ س َ دِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه قم و اصفهان میان مورچه خورت و انوشیروان در 371800 گزی تهران .
-
جستوجو در متن
-
امامقلی
لغتنامه دهخدا
امامقلی . [ اِ ق ُ ] (اِخ ) (قرقلو) پدر نادرشاه افشار، ازایل افشار بود و گویا بشغل پوستین دوزی و بتنگدستی روزگار میگذرانیده است . رجوع به نادرشاه افشار شود.
-
علی شاه افشار
لغتنامه دهخدا
علی شاه افشار. [ ع َ هَِ اَ ] (اِخ ) لقب علی قلی خان برادرزاده ٔنادرشاه افشار است . رجوع به علی قلی خان افشار شود.
-
طهماسبقلی
لغتنامه دهخدا
طهماسبقلی . [ طَ ق ُ ] (اِخ ) (طهماسبقلی افشار) لقب نادرشاه افشار است . رجوع به نادر شود.
-
نادرقلی
لغتنامه دهخدا
نادرقلی . [ دِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع به نادرشاه افشار شود.
-
نصرا
لغتنامه دهخدا
نصرا. [ ن َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) (... میرزا) ابن نادرشاه افشار، متخلص به جدائی . رجوع به نصراﷲ میرزابن نادرشاه شود.
-
افشار
لغتنامه دهخدا
افشار. [ اَ ] (اِخ ) طایفه ای از ترکان چادرنشین که در بیشتر خاک ایران پراکنده اند و دارای چندین تیره اند. (از ناظم الاطباء). خاندان معروف افشاریه یعنی نادرشاه و جانشینان او هم از این طایفه اند. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مقالات کسروی ج 1 ص 80 بب...
-
اﷲوردی خان
لغتنامه دهخدا
اﷲوردی خان . [ اَل ْ لاه وِ ] (اِخ ) کرد. حاکم قوچان در عهد نادرشاه افشار. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 107 شود.
-
تجر
لغتنامه دهخدا
تجر. [ ] (اِخ ) بیست و سیمین خان خیوه از جانب نادرشاه افشار در 1145. (طبقات سلاطین اسلام ص 250).
-
چهچهه
لغتنامه دهخدا
چهچهه . [ چ َ چ َ ه َ ](اِخ ) دوست محمد. نام توپچی نصرالله میرزا فرزند نادرشاه افشار بوده است . (مجمل التواریخ گلستانه ص 19).
-
شاه سلیمان
لغتنامه دهخدا
شاه سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ )یکی از متنفذان خراسان بنام سیدمحمد که خود را خواهرزاده ٔ شاه سلطان حسین صفوی میدانست در حدود سال 1162 هَ . ق . در مشهد به مخالفت با شاهرخ افشار نواده ٔ نادرشاه برخاست و او را کور کرد و خود بنام شاه سلیمان چند روزی سلطنت...
-
افشاریه
لغتنامه دهخدا
افشاریه . [ اَ ری ی َ ] (اِخ ) نام سلسله ای از پاشاهان ایران که پس از صفویه از 1148 تا 1210 هَ . ق . سلطنت کرده اند. رجوع به نادرشاه افشار شود.