کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادانی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادانی کردن
لغتنامه دهخدا
نادانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حماقت کردن . جهالت کردن . (ناظم الاطباء). کارهای جاهلانه کردن . سبکی و جلفی و حماقت کردن .
-
جستوجو در متن
-
صباء
لغتنامه دهخدا
صباء. [ ص َ ] (ع مص ) میل کردن به جوانی و کودکی و نادانی و بازی . (منتهی الارب ).
-
تسافه
لغتنامه دهخدا
تسافه . [ ت َ ف ُ ه ْ ] (ع مص ) نادانی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تجاهل . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
مقابلت کردن
لغتنامه دهخدا
مقابلت کردن . [ م ُ ب َ / ب ِ ل َ ک َ دَ ](مص مرکب ) برابری کردن . ایستادگی کردن : مقابلت نکند با حجر به پیشانی مگر کسی که تهور کند به نادانی . سعدی .و رجوع به مقابله و ترکیب های آن شود.
-
صبو
لغتنامه دهخدا
صبو. [ ص َ ب ْوْ ] (ع مص ) میل کردن بسوی نادانی جوانی . || میل کردن بسوی بازی و کودکی . || میل کردن خرمابن بسوی خرمابن نر دور (از خود). (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ ذیل شود.
-
جاهلی کردن
لغتنامه دهخدا
جاهلی کردن . [ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جوانی کردن . خود را به جوانی زدن . خویشتن را جاهل و جوان نمودن . نادانی ناشی از شباب : چگونه پیر جوانی و جاهلی نکنددر این قضیه که گردد جهان پیر جوان .سعدی .
-
مجاهلة
لغتنامه دهخدا
مجاهلة. [ م ُ هََ ل َ ] (ع مص ) با کسی سفاهت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). با کسی جهالت کردن . (المصادر زوزنی ). نبرد کردن کسی را در نادانی . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
بعط
لغتنامه دهخدا
بعط. [ ب َ ] (ع مص ) ذبح کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). ذبح کردن حیوان . (اقرب الموارد). || غلو کردن در نادانی و کار زشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
خفه گیر کردن
لغتنامه دهخدا
خفه گیر کردن . [ خ َ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در نهانی و بی اطلاع و آگاهی و با جهل و نادانی طرف او رادر معامله یا مانند آن مغبون کردن . بواسطه جهل فروشنده بقیمتی سخت ارزان خریدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فلاء
لغتنامه دهخدا
فلاء. [ ف َ ] (ع مص ) باز کردن کودک را از شیر یا جدا نمودن آن را و دور داشتن . || بر کسی زدن شمشیر را. || سفر کردن . || عاقل گردیدن بعد از نادانی . (منتهی الارب ).
-
تجهیل
لغتنامه دهخدا
تجهیل . [ ت َ ] (ع مص ) به جهل منسوب کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به نادانی منسوب کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
حمل کردن
لغتنامه دهخدا
حمل کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بردن . کشیدن . بار کردن . برداشتن . || نسبت کردن . اسناد کردن . اسناد دادن . فرض کردن . احتمال دادن : و اگر نادانی این اشارت را که بازنموده شده است بر هزل حمل کند... (کلیله و دمنه ).آن به که چون منی نرسددر وصال دو...
-
کانایی
لغتنامه دهخدا
کانایی . (حامص ) بلاهت . حماقت . نادانی و بیخردی : نبیره که جنگ آورد با کیاهم از ابلهی است و کاناییا. فردوسی .- کانایی کردن ؛ خود رابه نادانی و بلاهت زدن . تظاهر به حماقت و بیخردی کردن : من سخن گویم تو کانایی کنی هر زمانی دست بر دستت زنی .رودکی .
-
عرفان
لغتنامه دهخدا
عرفان . [ ع ِ رِف ْ فا ] (ع مص ) شناختن و دانستن بعد از نادانی . (از منتهی الارب ). || درک کردن به یکی از حواس خمسه . || اقرار کردن به گناه . || پاداش دادن کسی را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عِرفان . معرفة. عرفة. رجوع به عِرفان شود.