کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناخوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناخوردن
لغتنامه دهخدا
ناخوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص منفی ) نخوردن . امساک . بر اثر بیماری یا ناداری یا خست از خوردن امساک کردن : ز ناخوردنش چشم تاریک شدتن پهلوانیش باریک شد. فردوسی .ناخوردنت ار چه دلپذیر است زین یکدو نواله ناگزیر است . نظامی .که ز ناگفتنش خلل زایدیا ز...
-
جستوجو در متن
-
فتفتة
لغتنامه دهخدا
فتفتة. [ ف َ ف َ ت َ ] (ع مص ) سیر ناخوردن شتر آب را. (منتهی الارب ).
-
ناخوردگی
لغتنامه دهخدا
ناخوردگی . [ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) نخوردن . امساک . رجوع به ناخوردن شود : در خرج بر خود چنان در مبندکه گردی ز ناخوردگی دردمند.نظامی .
-
عذب
لغتنامه دهخدا
عذب . [ ع َ ] (ع مص ) ناخوردن از شدت عطش . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || بازداشتن کسی را. (از اقرب الموارد). باز ایستادن و گذاشتن . (از منتهی الارب ). امتناع از چیزی یا کسی . (از اقرب الموارد). || بند گذاشتن برای تازیانه . (از اقرب الموارد)...
-
مقامحة
لغتنامه دهخدا
مقامحة. [ م ُ م َ ح َ ] (ع مص ) بر آبخور آمدن شتران و آب ناخوردن آن از بیماری و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وارد شدن شتران بر آب و از سرما و یا از بیماری آب نخوردن . (ناظم الاطباء). بر آبشخور درآمدن شتران و آب نخوردن به علت بیماری یا سردی آب ....
-
طین نیشابوری
لغتنامه دهخدا
طین نیشابوری . [ ن ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) طین مأکول خوانند و آن گِلی است که خام و بریان کرده خورندو بدان تنقل کنند و وی نوعی از طین الحر بود و لون وی بغایت سفید بود مانند اسفیداج و بشیرازی گل سفید خوانند. طبیعت وی سرد و خشک بود و گوین...
-
اخی محمد
لغتنامه دهخدا
اخی محمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهستانی . شیخ رکن الدین قدس سره فرموده است که در شب پنجشنبه سی ونهم اربعین در غیبت دیدم که جماعتی مسافران رسیدند و در میان ایشان جوانی بود که حق تعالی را به او نظری از عنایت است . و او را بمن حواله کرده است چون ...
-
نا
لغتنامه دهخدا
نا. (پیشوند) صورت دیگری از ن َ و نه در کلمات : ناآمدن . ناخوردن . ناشنیدن . نابحق . نابکار. نابجا. و کلماتی همچون ناشده . نافرستاده . ناداده . نادیده . ناکرده . نابسوده . ناگفته . نایافته . ناکرد. نافشانده : نادیده هیچ مشک و همه ساله مشکبوی ناکرده هی...