کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناخوانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناخوانده
لغتنامه دهخدا
ناخوانده . [ خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، ق مرکب ) نخوانده . قرائت نکرده . خوانده نشده : بسی نیز تاریخ ها داشتم یکی حرف ناخوانده نگذاشتم . نظامی .سه جا بوسید و مهر نامه برداشت وزو یک حرف را ناخوانده نگذاشت . نظامی .سر به پیش افکنده بینم قاصد رنجان...
-
واژههای مشابه
-
لوح ناخوانده
لغتنامه دهخدا
لوح ناخوانده . [ ل َ / لُو خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که لوح نخوانده باشد. که مبادی نخستین خواندن نداند. در فرهنگ سکندرنامه مراد از لوح ناخوانده ، شعرای خام است . (آنندراج ). || کنایه از علم لدنی باشد و آن مخصوص پیغمبران و امامان است . (برهان )....
-
جستوجو در متن
-
وارش
لغتنامه دهخدا
وارش . [ رِ ] (ع ص ) مهمان ناخوانده . (از اقرب الموارد). ناخوانده بر طعام کسی آینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آن که ناخوانده بر طعام کسی آید. (ناظم الاطباء).
-
طفلیل
لغتنامه دهخدا
طفلیل . [ طِ ] (ع ص ، اِ) آنکه ناخوانده به مهمانی آید. (منتهی الارب ).
-
نخوانده
لغتنامه دهخدا
نخوانده . [ ن َ خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) ناخوانده . مقابل خوانده . بی دعوت . رجوع به ناخوانده شود. || که درس نخوانده است . که چیزی نخوانده و نیاموخته است .- نخوانده ملا ؛ عامی و بی سواد مدعی دانش .
-
وغل
لغتنامه دهخدا
وغل . [ وَ ] (ع مص ) در مجلس شراب کسی ناخوانده درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ناخوانده نزدیک شراب خوارگان رفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
متطفل
لغتنامه دهخدا
متطفل . [ م ُ ت َ طَف ْ ف ِ ] (ع ص ) ناخوانده به مهمانی آینده . (آنندراج ). مهمان ناخوانده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پیک . (ناظم الاطباء). و رجوع به تطفل شود.
-
حضر
لغتنامه دهخدا
حضر. [ ح ُ ض ُ ] (ع ص ، اِ) مرد ناخوانده آینده بر سفره ٔ مردم . (آنندراج ).
-
رشانة
لغتنامه دهخدا
رشانة. [ رَ ن َ ] (ع مص ) ناخوانده مهمان گردیدن و بی دستوری آمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
ناطلب
لغتنامه دهخدا
ناطلب . [ طَ ل َ ] (ص مرکب ) ناخوانده . (ناظم الاطباء). ناطلبیده . دعوت ناشده .
-
تفلحس
لغتنامه دهخدا
تفلحس . [ ت َ ف َ ح ُ ] (ع مص ) ناخوانده به مهمان آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تطفل . (اقرب الموارد).
-
بشتالم
لغتنامه دهخدا
بشتالم . [ ب ِ ل َ ] (اِ) بمعنی طفیلی باشد که منسوب به طفیل است . بمعنی انگل و مهمان ناخوانده است و در افسانه ها، طفیل شخصی بوده از مردم کوفه و او همیشه ناخوانده به مهمانی ها و عروسیها حاضر میشد و او را طفیل اعراس میگفتند. (برهان ) (از انجمن آرا) (آن...
-
طفیل
لغتنامه دهخدا
طفیل . [ طُ ف َ ] (اِخ ) ابن زلال کوفی . از اولاد عبداﷲبن غطفان بن سعد است و او را طفیل الاعراس و طفیل العرائس خواندندی بدانجهت که در طعام ولیمه ناخوانده آمدی . طفیلی ناخوانده به مهمانی آینده منسوب به وی است . نسب ذلک الفعل الی اول من فعله . (منتهی ا...